14-08-2014، 23:50
نوشی~~>شام کل خونواده خونه دخترخالم بودیم!!سر میزشام,من صندلی روبروی شوهردخترخالم نشسته بودم...
دخترخالمم کنارش!!!
ایییییییییییی.....چندش
شوهرش واسش هی نون تیکه میکرد...هی برنج وغذامیزاشت جلوش!!
اینقد با حالت تهوع نگاشون کردم,دخترخالم گف,کامران بسه....مایده فهمید,آبروم رف
اه اه اه اه....چندشششششششششش
دخترخالمم کنارش!!!
ایییییییییییی.....چندش
شوهرش واسش هی نون تیکه میکرد...هی برنج وغذامیزاشت جلوش!!
اینقد با حالت تهوع نگاشون کردم,دخترخالم گف,کامران بسه....مایده فهمید,آبروم رف
اه اه اه اه....چندشششششششششش