05-01-2012، 12:09
دیروز او رادیدم،کنارخیابان بساطش راپهن کرده بود.
طفلکی حتما خیلی خسته شده بود.
جلو رفتم وشکلاتی خریدم.
دوباره با همان نگاه زل زد توی چشامهایم،می دانم که دلش می خواست
بیشتر بخرم، اما چه کنم که خودم هنوز دسته گل سرخ هایم را نفروخته بودم. . .
طفلکی حتما خیلی خسته شده بود.
جلو رفتم وشکلاتی خریدم.
دوباره با همان نگاه زل زد توی چشامهایم،می دانم که دلش می خواست
بیشتر بخرم، اما چه کنم که خودم هنوز دسته گل سرخ هایم را نفروخته بودم. . .