13-09-2014، 20:31
درد عشقی کشیده ام که مپرس / زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیده ام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش / می رود آب دیده ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش / سخنانی شنیده ام که مپرس
سوی من لب چه می گزی که مگوی / لب لعلی گزیده ام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش / رنج هایی کشیده ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق / به مقامی رسیده ام که مپرس
حافظ ...
گشته ام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیده ام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش / می رود آب دیده ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش / سخنانی شنیده ام که مپرس
سوی من لب چه می گزی که مگوی / لب لعلی گزیده ام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش / رنج هایی کشیده ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق / به مقامی رسیده ام که مپرس
حافظ ...