گـفـتـگـوی آزاد [ 208 ]

[*larmes de Feu*]

ورس پایا: ^__^

دندون از بس رو هم میسابم میپوسم
سردخونست پسر خونم
مُرده نیستن اما فوقش سر تو برف بچرخونن
برن تو هم شه عن تو عن
تلخ بود طعمش
سخت بود هضم من سرد خوندم خون سرد موندم
رو یخ بودم جونم به لب اومد اصن جورن
تیرو تخته بد جور هم شه
چشا به فقر که فاجعس
فرهنگش گاهی جو خواریدست
خوار جفتش راضی تر از زامبیه ست
چون که پا میدن بش حاجی بد
عارضن که لاشین پایه ان به … میرن
مجنون رسما دیوونست و لیلیم که راضیست
بچه ها سفالین
ماداراشون کوزن
شوهرا تو خاک رس پی واژن میگن کو زن
بنگ تو پر
منظورم تیر تو پر
مک بوکم پیر رو دست، چسبوندم
چی رو زبونم دیروز
پریروز همین
جور غریب
موندم هیچیم رو زمین
بند روحم
نمیشه مثل موزست اینجا هر سو جست
بزنی میبینی هر سوژش
یه رپ خونست
که ترسو کرده ترسو رپ
هست گونش سرخ از خونش چون
رفت اون رفت معشوقش بود
بعد اونقدر رفت خوند اومد بجا اشک از گونش خون

^_________________________^