22-09-2014، 22:34
یادش بخیر این شعر ؛ دقیقا یادم نیست مال چه سالی بود …
در کنار خطوط سیم پیام ، خارج از ده دو کاج روییدند
سالیان دراز رهگذران ، آن دو را چون دو دوست می دیدند
روزی از روزهای پاییزی ، زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاجها به خود لرزید ، خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا ، خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است ، چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی ، مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار ، من کجا طاقت تو را دارم ؟
بینوا را سپس تکانی داد ، یار بی رحم و بی محبت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد ، بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز ، انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی ، تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم ، راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز ، با تبر تکه تکه بشکستند
محمد جواد محبت


اخییییییییی یادش بخیر من عاشق این شعره بودم!!!
در کنار خطوط سیم پیام ، خارج از ده دو کاج روییدند
سالیان دراز رهگذران ، آن دو را چون دو دوست می دیدند
روزی از روزهای پاییزی ، زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاجها به خود لرزید ، خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا ، خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است ، چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی ، مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار ، من کجا طاقت تو را دارم ؟
بینوا را سپس تکانی داد ، یار بی رحم و بی محبت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد ، بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز ، انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی ، تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم ، راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز ، با تبر تکه تکه بشکستند
محمد جواد محبت



اخییییییییی یادش بخیر من عاشق این شعره بودم!!!
