27-10-2014، 20:35
علیرضا قربانی:رفتم و بار سفر بستم.
دیدی که رسوا شد دلم/غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم/با آن همه آزردگی برزلف او عاشق شدم
ایوای اگر صیاد من غافل شود از یاد من/قدرم نداند فریاد اگر از کوی خود از رشته ی گیسوی خود بازم رهاند.
دیدی که رسوا شد دلم/غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم/با آن همه آزردگی برزلف او عاشق شدم
ایوای اگر صیاد من غافل شود از یاد من/قدرم نداند فریاد اگر از کوی خود از رشته ی گیسوی خود بازم رهاند.