31-10-2014، 20:28
حالا دیگر نه زندگی می کنم و نه خواب هستم،نه از چیزی خوشم
می آید و نه بدم می آید.من با "مرگ"
آشنا و مانوس شده ام !
یگانه دوست من است،تنها چیزیست که از من دلجویی می کند...
قبرستان که به یادم می آید دیگر به مرده ها حسادت نمی ورزم، "من هم از دنیای آنها بشمار می آیم
من هم با آنها هستم،یک زنده به گور هستم...
می آید و نه بدم می آید.من با "مرگ"
آشنا و مانوس شده ام !
یگانه دوست من است،تنها چیزیست که از من دلجویی می کند...
قبرستان که به یادم می آید دیگر به مرده ها حسادت نمی ورزم، "من هم از دنیای آنها بشمار می آیم
من هم با آنها هستم،یک زنده به گور هستم...