15-12-2014، 22:39
(آخرین ویرایش در این ارسال: 15-12-2014، 23:02، توسط mohsenniceboy.)
اثبات ماوراء الطبیعه کار من نیست
الف) هـيـچ بـرهـانـى بـر نـفـى مـاوراء طـبـيـعـت (عالم مجرّدات ) نـمـى تـوان اقـامه كرد خصوصا بر اساس معرفت شناسى ماترياليستى كه بر اصالت حس و تجربه استوار است . زيرا روشن است كه هيچ تجربه حسى نمى تواند در ماوراء قلمرو خودش كه ماده وماديات مى باشد , سـخـنـى بـگـويـد و چيزى را نفى يا اثبات كند و حداكثر چيزى كه براساس منطق حس گرائى مـى تـوان اظـهار داشت اين است كه بر طبق آن نمى توان وجود ماوراء طبيعت را اثبات كرد , پس دسـت كم بايد احتمال و امکان وجود آن را بپذيرند , زيرا عدم الوجدان لا يدل على عدم الـوجـود ـــــ نیافتن دلالت بر نبودنمی کند .
ب) ذهن آدمی غیر مادّی است. پس عالمی دیگر وجود دارد که اذهان آدمیان موجودات آن ، یا جزء موجودات آن هستند. امّا دلیل غیر مادّی بودن اذهان آدمیان آن است که انسان می تواند اجسامی بزرگتر از بدن خود را تصوّر نماید. اگر ذهن موجود مادّی و در قسمتی از بدن مثل مغز است ، چگونه می تواند تصويري به ابعاد کوه را در خود جای دهد. و اگر گفته شود که صور ذهنی ابعاد حقیقی ندارند ، و مثلاً صد متر ذهنی به اندازه ی یک میلی متر خارجی است ، در آن صورت سفسطه لازم می آید. اگر اندازه ی ذهنی عین اندازه ی بیرونی نیست در آن صورت انسان از کجا فهمیده است که اندازه ی بیرونی چیست و چقدر است ؟ افزون بر آن بالاخره صورت ادراکي انسان صورتي است ميليونها برابر آنچه در سلولهاي مغزي ذخيره مي شود و سخن از همان صورت ادراکي اگراند شده است . افزون بر آن انکار عینیّت بین ذهن و عین مساویست با بستن راه هر گونه آگاهی بر روی انسان.
ج) انسان قادر است مفاهیم کلّی مثل مفهوم کلّی انسان و درخت را ادراک نماید. در حالی که این مفاهیم مادّی نیستند ؛ چون هر چه در عالم مادّه است جزئی است. پس جایگاه این مفاهیم در مغز مادّی هم نمی تواند باشد. از طرفی این مفاهیم امور عدمی هم نیستند. پس اموری غیر مادّی در ذهن هستند که خود از موجودات مجرّد است.
براهینی از این سنخ که وجود موجودات غیر مادّی (ماوراء الطبیعی) را اثبات می کنند زیادند که در اینجا به ساده ترین آنها اشاره شد. براهین فنّی تر را می توانید در کتب تخصّصی همچون کتاب « دو رساله ی مُثل و مثال » از آیةالله حسن زاده ی آملی ملاحظه فرمایید..
ضمنا قابل ذکره که انتظار واهی شما اینه که با علم محدود ماوراء الطبیعه ی نا محدود رو اثبات یا رد کرد که عملا غیر ممکنه.
الف) هـيـچ بـرهـانـى بـر نـفـى مـاوراء طـبـيـعـت (عالم مجرّدات ) نـمـى تـوان اقـامه كرد خصوصا بر اساس معرفت شناسى ماترياليستى كه بر اصالت حس و تجربه استوار است . زيرا روشن است كه هيچ تجربه حسى نمى تواند در ماوراء قلمرو خودش كه ماده وماديات مى باشد , سـخـنـى بـگـويـد و چيزى را نفى يا اثبات كند و حداكثر چيزى كه براساس منطق حس گرائى مـى تـوان اظـهار داشت اين است كه بر طبق آن نمى توان وجود ماوراء طبيعت را اثبات كرد , پس دسـت كم بايد احتمال و امکان وجود آن را بپذيرند , زيرا عدم الوجدان لا يدل على عدم الـوجـود ـــــ نیافتن دلالت بر نبودنمی کند .
ب) ذهن آدمی غیر مادّی است. پس عالمی دیگر وجود دارد که اذهان آدمیان موجودات آن ، یا جزء موجودات آن هستند. امّا دلیل غیر مادّی بودن اذهان آدمیان آن است که انسان می تواند اجسامی بزرگتر از بدن خود را تصوّر نماید. اگر ذهن موجود مادّی و در قسمتی از بدن مثل مغز است ، چگونه می تواند تصويري به ابعاد کوه را در خود جای دهد. و اگر گفته شود که صور ذهنی ابعاد حقیقی ندارند ، و مثلاً صد متر ذهنی به اندازه ی یک میلی متر خارجی است ، در آن صورت سفسطه لازم می آید. اگر اندازه ی ذهنی عین اندازه ی بیرونی نیست در آن صورت انسان از کجا فهمیده است که اندازه ی بیرونی چیست و چقدر است ؟ افزون بر آن بالاخره صورت ادراکي انسان صورتي است ميليونها برابر آنچه در سلولهاي مغزي ذخيره مي شود و سخن از همان صورت ادراکي اگراند شده است . افزون بر آن انکار عینیّت بین ذهن و عین مساویست با بستن راه هر گونه آگاهی بر روی انسان.
ج) انسان قادر است مفاهیم کلّی مثل مفهوم کلّی انسان و درخت را ادراک نماید. در حالی که این مفاهیم مادّی نیستند ؛ چون هر چه در عالم مادّه است جزئی است. پس جایگاه این مفاهیم در مغز مادّی هم نمی تواند باشد. از طرفی این مفاهیم امور عدمی هم نیستند. پس اموری غیر مادّی در ذهن هستند که خود از موجودات مجرّد است.
براهینی از این سنخ که وجود موجودات غیر مادّی (ماوراء الطبیعی) را اثبات می کنند زیادند که در اینجا به ساده ترین آنها اشاره شد. براهین فنّی تر را می توانید در کتب تخصّصی همچون کتاب « دو رساله ی مُثل و مثال » از آیةالله حسن زاده ی آملی ملاحظه فرمایید..
ضمنا قابل ذکره که انتظار واهی شما اینه که با علم محدود ماوراء الطبیعه ی نا محدود رو اثبات یا رد کرد که عملا غیر ممکنه.