01-01-2015، 11:04
سر کلـاس ادبیات اخرای زنگ بود..
یه تـمـرین تـو کتـاب بود نوشتـه بود جمـلـه بسازید..
با بلـند قد..
مـعلـمـمـون یکی بچه هـارو صدا زد گفت بیاد جمـلـه بسازهـ..
دوستـم گفتـ:
اسب مـن بلـند قد استـ..
اصن کلـاس تـرکید..تـا زنگ اخر تـا مـیدیدیمـش بلـند مـیزدیم زیر خندهـ=)
یه وضعی
یه تـمـرین تـو کتـاب بود نوشتـه بود جمـلـه بسازید..
با بلـند قد..
مـعلـمـمـون یکی بچه هـارو صدا زد گفت بیاد جمـلـه بسازهـ..
دوستـم گفتـ:
اسب مـن بلـند قد استـ..
اصن کلـاس تـرکید..تـا زنگ اخر تـا مـیدیدیمـش بلـند مـیزدیم زیر خندهـ=)
یه وضعی