امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×

#2
شب عروسیه، آخره شبه،خیلی سر و صدا هست× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه
هر چی منتظر شدن برنگشته،در را هم قفل کرده
داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه میشه مامان بابای دختره پشت در داد میزنند:مریم،دخترم،در را باز کن
مریم جان سالمی؟آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × در رو میشکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × به این صحنه نگاه می کنند.کنار دست مریم یه کاغذ هست× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
یه کاغذی که با خون یکی شده.بابای مریم میره جلو
هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره،بازش میکنه و میخونه:× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
سلام عزیزم. دارم برات نامه مینویسم
آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × کاش منو تو لباس عروسی میدیدی
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟!علی جان دارم میرم× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × میبینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم.دارم میرم
 چون قسم خوردم،تو هم خوردی، یادته؟!× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × گفتم یا تو یا مرگ،تو هم گفتی،یادته؟! علی تو اینجا نیستی× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی میدیدی مریمت چطوری× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ میکنه
کاش بودی و میدیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره میلرزه
همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد،یادته؟!× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × روزی که دلامون لرزید،یادته؟!روزای خوب عاشقیمون،یادته؟!× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
نقشه های آیندمون،یادته؟! علی من یادمه× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × پا روی قلب هردومون گذاشتند.یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × که دیگه حق نداری اسمشو بیاری× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × یادته اون روز چقدر گریه کردم،تو اشکامو پاک کردی× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × و گفتی گریه میکنی چشمات قشنگتر میشه!× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × میگفتی که من بخندم.علی حالا بیا ببین چشمام× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
تو نگاه تو بود نه تو دستات.دارم به قولم عمل میکنم
هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × نمیتونم ببینم بجای دستای گرم تو× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × همین جا تمومش میکنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمیخوام× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × وای علی کاش بودی میدیدی رنگ قرمز خون× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان!× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × میخوام ببینمت.دستم میلرزه.طرح چشمات پیشه رومه× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × دستمو بگیر. منم باهات میام….
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × پدر مریم نامه تو دستشه،کمرش شکست× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه میکنه× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهارچوب در یه قامت آشنا میبینه× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×  آره پدر علی بود،اونم یه نامه تو دستشه،چشماش قرمزه
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × صورتش با اشک یکی شده بود.نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت!× داسـ ـتان های کوتـ ـاه ×
× داسـ ـتان های کوتـ ـاه × مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی
که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…
پاسخ
 سپاس شده توسط Volkan


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داســــــــتان عشـــق عـــلی و مـــریـــــم!! - Tɪɢʜᴛ - 22-01-2015، 3:27
داستان هیس - Tɪɢʜᴛ - 22-01-2015، 3:33
ﺟﺮﺍﺡ ﻗﻠﺐ - Tɪɢʜᴛ - 22-01-2015، 3:39

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  × داسـ ـتان های کوتـ ـاه معنـ ـی دار ×
Star × سـ ـری داسـ ـتـان هـ ـای کـوتـ ـاه ×

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان