کل کل (نسخه 5)

[ℙ@я☤ᾔ@ℨ]

وااااااااااااااای پری
زنگیدم به چراغعلی یه دکتر ببرتت خودم نمیتونم بیام اخه با استین ماهون قزار دارم
همه ی توهماتت از نخوردن قرصاته ها حالا باز تو نخورشون

آره اتفاقاُ چراغعلی بهم زنگ زد گفتش تو دیوونه شده فک میکنی من توهم دارم ولی نباید بهت میگفتم آخه گفت بهت نگم ناراحت نشی

پری نمیخواستم بت بگم ولی میگم چون باید با حقیقت روبه رو بشی بالاخره
تو دچار یه بیماریه خیلی خاص و نادری که منجلب به خودشبیفتگی و توهم میشه
همشم به خاطر اینه که داری میترشی و کسی رو نداری
نه که من خواستگارام از در خونمون تا ته گلسار صف کشیدن با ماشینای پورشه و لامبورگینی و مازراتی و بوگاتی و.....
دیگه دلم واست سوخت چراغعلی و گل مراد نوچه های یکی از خواستگارام بودن فرستادمشون پیش تو که وانمود کنن مثلا دوست دارن
ولی ناراحت نشو ها میدونم حقیقت تلخه ولی خب کاریهه که شده
اگهقرصات رو سر وقت و مدام بخوری بیماریت خوب میشه اون موقع شاید یه ادم کر و کور و لال و کچل و خل و چل اومد گرفتت

تبی چراغعلی واقعاً حق داشت نگرانت باشه گفت دیوونه شدیا ولی من باور نکردم ولی الان می فهمم بدبخت راست میگفت
گلسار کجاست ؟!
تبی چراغعلی اومد پیشت صورتتو بشور میخواد خودتو ببینه