26-02-2015، 21:31
من روز خویش را،
با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده ست
آغاز می کنم
من با تو می نویسم و می خوانم
من با تو راه می روم و حرفی می زنم
وز شوق این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن پرواز می کنم
با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده ست
آغاز می کنم
من با تو می نویسم و می خوانم
من با تو راه می روم و حرفی می زنم
وز شوق این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن پرواز می کنم