با دوستام رفته بودم پارک دوستم گفت گوشیمو بدم بهش بازی کنه که دیدم دستم خورده بود و زنگ زده بودم به بابام اونم 5:37 از حرفامونو شنیده بود
روم نمیشد برگردم خونه چون خیلی چرت و پرت گفته بودیم ولی وقتی رفتم خونه اصن به روم نیاوردن
ولی مامانم گفت همه حرفاتو با بابات گوش کردیم (:
روم نمیشد برگردم خونه چون خیلی چرت و پرت گفته بودیم ولی وقتی رفتم خونه اصن به روم نیاوردن
ولی مامانم گفت همه حرفاتو با بابات گوش کردیم (: