
مهربان شدی
به خوابهایم می آیی
در آغوشم میگیری
بابت نامهربانیهایت
طلب بخشش میکنی
وباز هم
دلم به رحم می آید
و باز هم یادم می آید
که چقدر دوستت دارم
و باز هم میبخشمت
نمی دانم
شاید می ترسم!!!!
می ترسم که دیگر
به خوابهایم هم نیایی
نمی دانی
با تمام مهربانی های
اطرافم
باز هم دلم
سراغ نامهربانی های
تو را
می گیرد
یک دهه از ندیدنت گذشت
نمی دانم چند دهه
سال
ماه یا
روز دیگر زنده ام
ولی تا آخرین لحظه
منتظر خواهم ماند
تا
یکبار دیگر ببینمت

مهربان شدی
به خوابهایم می آیی
در آغوشم میگیری
بابت نامهربانیهایت
طلب بخشش میکنی
وباز هم
دلم به رحم می آید
و باز هم یادم می آید
که چقدر دوستت دارم
و باز هم میبخشمت
نمی دانم
شاید می ترسم!!!!
می ترسم که دیگر
به خوابهایم هم نیایی
نمی دانی
با تمام مهربانی های
اطرافم
باز هم دلم
سراغ نامهربانی های
تو را
می گیرد
یک دهه از ندیدنت گذشت
نمی دانم چند دهه
سال
ماه یا
روز دیگر زنده ام
ولی تا آخرین لحظه
منتظر خواهم ماند
تا
یکبار دیگر ببینمت