05-05-2015، 19:34
چرایی مجازات اسلامی و نمونه های در دیگر ادیان
مجازات اعدام در آیین یهود
رای آگاهی از مبانی و ریشههای تاریخی مجازات اعدام، بهترین راه مراجعه به فرهنگهای مختلف و البته کهن، به منظور آشنا شدن با نخستین مواردی است که در آن مجازات اعدام به کرات مورد استفاده قرار گرفته و آن را به یک سنت در مسائل جزایی تبدیل کرده است. یکی از قدیمیترین فرهنگها و تمدنهایی که در قانون گذاری خود، مجازات مرگ را وضع کرده، بابل با تمدنی حدودا پنج هزار ساله است که البته بیشتر شهرت خود را مدیون حمورابی، امپراتور افسانهای خود است.
مواردی از این دست در قانون گذاریهای دوره باستان فراوان است. از آنجایی که یکی از منابع اصلی تمدن ساز در هر منطقه و کشوری، دین و مذهب مردم آن دیار است، برای آشنایی با وضعیت مجازات اعدام در ادیان مختلف و تحولات این مجازات در ادیان آسمانی که به مرور بر مردم مناطق مختلف نازل شد، به بررسی متون دینی و حقوقی ادیان بزرگ آسمانی میپردازیم.
شریعت حضرت موسی (ع) که حداقل ۱۵ قرن بعد از قانون حمورابی تدوین شده، متاسفانه از لحاظ مبانی حقوق جزایی مزیت چندانی بر آن نداشته و حتی در بسیاری موارد حالت نوعی عقب گرد و واپس گرایی نسبت به فرهنگ غالب زمان خویش را دارد. بهترین راه آگاهی از قواعد اصیل حقوقی این دین، مراجعه به کتاب آسمانی آن یعنی تورات است. متاسفانه دایره جرائم و گناهان مستوجب کیفر مرگ در تورات بسیار گسترده بوده و شامل جرائم متعددی میشود.
یکی از جرائم مهمی که در تورات به طور مفصل به آن پرداخته شده و برای آن اشد مجازات در نظر گرفته شده، ارتداد است که در ده فرمان حضرت موسی نیز به آن اشاره شده است: «برای خود خدایی جز من نگیرید.» و در بخش دیگری از تورات آمده: «اگر در میان شما و در یکی از دروازههایی که خداوند به شما عطا نموده مردی یا زنی یافت شد که خدایان غیر را عبادت نموده و بر آنها سجده نمود،... آن مرد یا زن را از اندرون دروازههایت بیرون آر و سنگسارشان نما تا بمیرند.» و در مورد فلسفه مجازات مرگ که برای این جرم درنظر گرفته شده نیز میگوید: «تا تمامی اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین عمل شنیعی را در میان شما مرتکب نشوند.» همچنین روش اعدام کردن خاطیان نیز در کتاب مقدس سه گونه تعیین شده است:
«سنگسار کردن- سوزاندن- به دار آویختن»
همین گونه که ملاحظه میشود، آیین تورات رویه بسیار سخت و خشنی نسبت به خاطیان در نظر گرفته به گونهای که بسیاری از این جرائم که مستوجب مجازات اعدام است، امروزه اصلا جرم نبوده یا مجازات بسیار سبک تری نسبت به قبل دارد. اما جای تاسف در این است که با قدرت گرفتن روحانیون یهودی و شکل گیری طبقه نیرومندی ازکاهنان، نه تنها از میزان خشونت این جرائم کاسته نشد بلکه بر تعداد جرائم مستوجب مجازات مرگ افزوده و روشهای شنیع تری برای سلب حیات خاطیان ابداع شد. کاهنان عنوان قضاوت را به دوش گرفته و به مرجع صدور حکم برای خاطیان تبدیل شده، هر کس از اطاعت احکام آنان سرپیچی میکرد را به اعدام محکوم میکردند.
متاسفانه نه تنها در متون اصلی دین یهود موارد فراوانی از اعدام به چشم میخورد، بلکه با گذرزمان و نفوذ قشر کاهنان در جامعه، نه تنها از این قوانین خشونت آمیز کاسته نشده و کاهنان گامی در جهت تعدیل و ملایم نمودن و انسانی کردن این مجازاتها برنداشتند، بلکه روز به روز برای محکمتر ساختن جایگاه خود و بسط قدرت هم کیشان خود، از لحاظ کیفی و کمی بر این مجازات افزودند. به نحوی که با گذشت چند قرن از ظهور حضرت موسی و ارائه دین یهود، مجازات اعدام به نحوی گستردهتر و به اشکالی بسیار خشنتر از آنچه در خود تورات آمده (سنگسار- سوزاندن و دار زدن) مورد استفاده قرار گرفته و برای جرائم بسیار متنوع و بعضا کم اهمیتی اجرا میشد.
برخی از اعمالی که در صورت ارتکاب آن، طبق آئین یهود خاطی با مجازات مرگ روبهرو خواهد شد بدین شرح است:
- قتل، آدم ربايی، زنا
-لواط، مقاربت با حیوان
-زدن پدر و مادر، دشنام دادن به والدین
-کار کردن در روز شنبه
-جادوگری
-بدعت فردی، بدعت گروهی، دعوت به بدعت و حتی خواب بدعت!
------------
در مورد احکام تنبیهی در اسلام؛
انسان همواره در معرض لغزشها، انحرافات و گناهان است و این نفس سرکش بسیار به بدی امر میکند. امام علی (علیه السلام)، در سخنی این گونه فرمودهاند: إنَّ هٰذِهِ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ أهْمَلَها جَمَحَت بِهِ إلَی الْمَآثِمِ(5).همانا این نفس به بدی و گناه فرمان میدهد، پس هر که آن را واگذارد او را به سوی گناهان میکشاند. به همین خاطر است که بزرگان همواره در دعاهای خود از خدا مدد میطلبند و میگویند: إلٰهی لا تَکِلْنی إلٰی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أبَدًا(6) خدایا هیچ گاه به اندازه یک چشم به هم زدن مرا به حال خود وامگذار. و چنانچه مسلم است کارهای اشتباه و خلاف، تنبلیها، سستیها، مانع رسیدن انسان به سعادت حقیقیاش میباشد. یکی از آخرین عوامل خارجی برای باز داشتن انسان از این موانع و مهار این نفس طغیانگر، تنبیه یا کیفر است، که روشی مناسب برای بیدار کردن و باز داشتن از کج رویها و مانعی در برابر رفتن به سوی گناهان و هلاکت انسان است. تنبیه و مجازات بر طبق ضوابط، نقشی اساسی در اصلاح فرد و جامعه دارد (7). چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، فرمودند: حَدٌ یُقٰامُ فی الْأرْضِ أَزْکٰی مِنْ عِبادَةِ سِتّینَ سَنَةً(8). تأثیر پاککنندگی حدی که در زمین بر پا شود از شصت سال عبادت بیشتر است. از آنجا که طبع انسان از مجازات و تنبیه روی گردان است لذا ترس از این عوامل میتواند او را از انجام بعضی اعمال باز دارد. به عبارت دیگر چون اساس زندگی انسان، مبتنی بر جلب لذت و دفع ضرر است، از هر چه برای او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال میکند و از هر چه برایش درد آور و رنج آفرین باشد، فرار مینماید. بدین روی، طبیعی است که تنبیه چون برای او امری درد آور است، سبب گریز او از عملی باشد که عاقبتش تنبیه است. حضرت علی (علیهالسلام)، به این نکته، زیبا اشاره کردهاند: مَنْ أیْقَنَ بِالْمُجازاةِ لَمْ یُؤْثِرْ غَیْرَ الْحُسْنٰی(9). کسی که یقین به کیفرِ (عمل) دارد جز کار نیک انجام نمیدهد. روی همین اصل است که گاهی فرد تنها به علت ترس از تنبیه، بعضی از کارها را انجام نمیدهد و به خاطر اینکه در میان مردم رسوا نشود و آبرویش نرود، از اقدام به اعمال بد اجتناب میکند. بنابراین میتوان از این حساسیت افراد، در سازندگی و تربیت آنان استفاده کرد و با شیوههای صحیح تنبیه، آنان را اصلاح کرد. این مطلب مورد توجه روان شناسان نیز بوده و بعضی از ایشان، استفاده از تنبیه را مفید و حتی لازم میدانند. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات میتواند یک روش تربیتی باشد. البته در میزان و چگونگی تنبیه صحبت فراوان است و از زمانهای قدیم، مسألهی تنبیه و چگونگی آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است. غالب کارشناسان به این علت که ممکن است تنبیه، هم برای تنبیه شونده و هم برای تنبیه کننده، عواقب زیان آوری داشته باشد، با مقولهی تنبیه به صورت محتاطانه برخورد کردهاند و از نظراتشان استفاده میشود که در صورت اصلاح شدن رفتار فرد با روشهای مطلوب و به وسیلهی تقویت کنندههای « مثبت و منفی»، مربّیان مجاز به استفاده از تنبیه به عنوان یک محرّک آزارنده نمیباشند. آنان غالباً بر تشویق و پاداش در مقابل اعمال و رفتارهای مطلوب تکیه کردهاند(10) و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین فقط در مواردی خاص، تنبیه وسیلهی مناسبی برای تغییر رفتار نامطلوب و یا ترک عادت است. این به نظر اسلام نیز نزدیک است؛ زیرا در روایات اسلامی روش اوّلیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است(11)؛ و در صورتی که نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب به عنوان داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.
دیدگاه اسلام دربارهی تنبیه
اسلام در باب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هرگونه افراط و تفریط منزه است و به شیوهای اعتدالی، تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی میپذیرد. البته دیدگاه دیگری هم در اسلام وجود دارد و آن از بین بردن زمینههای تنبیه یعنی کم کردن و جلوگیری از بروز فساد و گناه است. اسلام به جامعه به صورت یک مجموعه مینگرد و از طرفی به موجودیت انسانها هم اهمیت خاصی میدهد، خود سازی آحاد امّت را لازم میداند، نهی از منکر را نیز جزء وظایف میشمارد. البته قبل از آن توصیه به رفق و شفقت کرده و بر این اساس، حتی تنبیه بدنی را برای حیوانات هم نمیپسندد و به ترحّم بر آنها سفارش کرده است. پس به جاست که در امر تعلیم و تربیت، در مورد خطاهای جزئی خشم و غضب ظاهر نشود، بلکه با قدری مسامحه، از آن خطاها عفو شود تا فرد شخصیت واقعی خود را بیابد.
مجازات اعدام در آیین یهود
رای آگاهی از مبانی و ریشههای تاریخی مجازات اعدام، بهترین راه مراجعه به فرهنگهای مختلف و البته کهن، به منظور آشنا شدن با نخستین مواردی است که در آن مجازات اعدام به کرات مورد استفاده قرار گرفته و آن را به یک سنت در مسائل جزایی تبدیل کرده است. یکی از قدیمیترین فرهنگها و تمدنهایی که در قانون گذاری خود، مجازات مرگ را وضع کرده، بابل با تمدنی حدودا پنج هزار ساله است که البته بیشتر شهرت خود را مدیون حمورابی، امپراتور افسانهای خود است.
مواردی از این دست در قانون گذاریهای دوره باستان فراوان است. از آنجایی که یکی از منابع اصلی تمدن ساز در هر منطقه و کشوری، دین و مذهب مردم آن دیار است، برای آشنایی با وضعیت مجازات اعدام در ادیان مختلف و تحولات این مجازات در ادیان آسمانی که به مرور بر مردم مناطق مختلف نازل شد، به بررسی متون دینی و حقوقی ادیان بزرگ آسمانی میپردازیم.
شریعت حضرت موسی (ع) که حداقل ۱۵ قرن بعد از قانون حمورابی تدوین شده، متاسفانه از لحاظ مبانی حقوق جزایی مزیت چندانی بر آن نداشته و حتی در بسیاری موارد حالت نوعی عقب گرد و واپس گرایی نسبت به فرهنگ غالب زمان خویش را دارد. بهترین راه آگاهی از قواعد اصیل حقوقی این دین، مراجعه به کتاب آسمانی آن یعنی تورات است. متاسفانه دایره جرائم و گناهان مستوجب کیفر مرگ در تورات بسیار گسترده بوده و شامل جرائم متعددی میشود.
یکی از جرائم مهمی که در تورات به طور مفصل به آن پرداخته شده و برای آن اشد مجازات در نظر گرفته شده، ارتداد است که در ده فرمان حضرت موسی نیز به آن اشاره شده است: «برای خود خدایی جز من نگیرید.» و در بخش دیگری از تورات آمده: «اگر در میان شما و در یکی از دروازههایی که خداوند به شما عطا نموده مردی یا زنی یافت شد که خدایان غیر را عبادت نموده و بر آنها سجده نمود،... آن مرد یا زن را از اندرون دروازههایت بیرون آر و سنگسارشان نما تا بمیرند.» و در مورد فلسفه مجازات مرگ که برای این جرم درنظر گرفته شده نیز میگوید: «تا تمامی اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین عمل شنیعی را در میان شما مرتکب نشوند.» همچنین روش اعدام کردن خاطیان نیز در کتاب مقدس سه گونه تعیین شده است:
«سنگسار کردن- سوزاندن- به دار آویختن»
همین گونه که ملاحظه میشود، آیین تورات رویه بسیار سخت و خشنی نسبت به خاطیان در نظر گرفته به گونهای که بسیاری از این جرائم که مستوجب مجازات اعدام است، امروزه اصلا جرم نبوده یا مجازات بسیار سبک تری نسبت به قبل دارد. اما جای تاسف در این است که با قدرت گرفتن روحانیون یهودی و شکل گیری طبقه نیرومندی ازکاهنان، نه تنها از میزان خشونت این جرائم کاسته نشد بلکه بر تعداد جرائم مستوجب مجازات مرگ افزوده و روشهای شنیع تری برای سلب حیات خاطیان ابداع شد. کاهنان عنوان قضاوت را به دوش گرفته و به مرجع صدور حکم برای خاطیان تبدیل شده، هر کس از اطاعت احکام آنان سرپیچی میکرد را به اعدام محکوم میکردند.
متاسفانه نه تنها در متون اصلی دین یهود موارد فراوانی از اعدام به چشم میخورد، بلکه با گذرزمان و نفوذ قشر کاهنان در جامعه، نه تنها از این قوانین خشونت آمیز کاسته نشده و کاهنان گامی در جهت تعدیل و ملایم نمودن و انسانی کردن این مجازاتها برنداشتند، بلکه روز به روز برای محکمتر ساختن جایگاه خود و بسط قدرت هم کیشان خود، از لحاظ کیفی و کمی بر این مجازات افزودند. به نحوی که با گذشت چند قرن از ظهور حضرت موسی و ارائه دین یهود، مجازات اعدام به نحوی گستردهتر و به اشکالی بسیار خشنتر از آنچه در خود تورات آمده (سنگسار- سوزاندن و دار زدن) مورد استفاده قرار گرفته و برای جرائم بسیار متنوع و بعضا کم اهمیتی اجرا میشد.
برخی از اعمالی که در صورت ارتکاب آن، طبق آئین یهود خاطی با مجازات مرگ روبهرو خواهد شد بدین شرح است:
- قتل، آدم ربايی، زنا
-لواط، مقاربت با حیوان
-زدن پدر و مادر، دشنام دادن به والدین
-کار کردن در روز شنبه
-جادوگری
-بدعت فردی، بدعت گروهی، دعوت به بدعت و حتی خواب بدعت!
------------
در مورد احکام تنبیهی در اسلام؛
انسان همواره در معرض لغزشها، انحرافات و گناهان است و این نفس سرکش بسیار به بدی امر میکند. امام علی (علیه السلام)، در سخنی این گونه فرمودهاند: إنَّ هٰذِهِ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ أهْمَلَها جَمَحَت بِهِ إلَی الْمَآثِمِ(5).همانا این نفس به بدی و گناه فرمان میدهد، پس هر که آن را واگذارد او را به سوی گناهان میکشاند. به همین خاطر است که بزرگان همواره در دعاهای خود از خدا مدد میطلبند و میگویند: إلٰهی لا تَکِلْنی إلٰی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أبَدًا(6) خدایا هیچ گاه به اندازه یک چشم به هم زدن مرا به حال خود وامگذار. و چنانچه مسلم است کارهای اشتباه و خلاف، تنبلیها، سستیها، مانع رسیدن انسان به سعادت حقیقیاش میباشد. یکی از آخرین عوامل خارجی برای باز داشتن انسان از این موانع و مهار این نفس طغیانگر، تنبیه یا کیفر است، که روشی مناسب برای بیدار کردن و باز داشتن از کج رویها و مانعی در برابر رفتن به سوی گناهان و هلاکت انسان است. تنبیه و مجازات بر طبق ضوابط، نقشی اساسی در اصلاح فرد و جامعه دارد (7). چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، فرمودند: حَدٌ یُقٰامُ فی الْأرْضِ أَزْکٰی مِنْ عِبادَةِ سِتّینَ سَنَةً(8). تأثیر پاککنندگی حدی که در زمین بر پا شود از شصت سال عبادت بیشتر است. از آنجا که طبع انسان از مجازات و تنبیه روی گردان است لذا ترس از این عوامل میتواند او را از انجام بعضی اعمال باز دارد. به عبارت دیگر چون اساس زندگی انسان، مبتنی بر جلب لذت و دفع ضرر است، از هر چه برای او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال میکند و از هر چه برایش درد آور و رنج آفرین باشد، فرار مینماید. بدین روی، طبیعی است که تنبیه چون برای او امری درد آور است، سبب گریز او از عملی باشد که عاقبتش تنبیه است. حضرت علی (علیهالسلام)، به این نکته، زیبا اشاره کردهاند: مَنْ أیْقَنَ بِالْمُجازاةِ لَمْ یُؤْثِرْ غَیْرَ الْحُسْنٰی(9). کسی که یقین به کیفرِ (عمل) دارد جز کار نیک انجام نمیدهد. روی همین اصل است که گاهی فرد تنها به علت ترس از تنبیه، بعضی از کارها را انجام نمیدهد و به خاطر اینکه در میان مردم رسوا نشود و آبرویش نرود، از اقدام به اعمال بد اجتناب میکند. بنابراین میتوان از این حساسیت افراد، در سازندگی و تربیت آنان استفاده کرد و با شیوههای صحیح تنبیه، آنان را اصلاح کرد. این مطلب مورد توجه روان شناسان نیز بوده و بعضی از ایشان، استفاده از تنبیه را مفید و حتی لازم میدانند. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات میتواند یک روش تربیتی باشد. البته در میزان و چگونگی تنبیه صحبت فراوان است و از زمانهای قدیم، مسألهی تنبیه و چگونگی آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است. غالب کارشناسان به این علت که ممکن است تنبیه، هم برای تنبیه شونده و هم برای تنبیه کننده، عواقب زیان آوری داشته باشد، با مقولهی تنبیه به صورت محتاطانه برخورد کردهاند و از نظراتشان استفاده میشود که در صورت اصلاح شدن رفتار فرد با روشهای مطلوب و به وسیلهی تقویت کنندههای « مثبت و منفی»، مربّیان مجاز به استفاده از تنبیه به عنوان یک محرّک آزارنده نمیباشند. آنان غالباً بر تشویق و پاداش در مقابل اعمال و رفتارهای مطلوب تکیه کردهاند(10) و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین فقط در مواردی خاص، تنبیه وسیلهی مناسبی برای تغییر رفتار نامطلوب و یا ترک عادت است. این به نظر اسلام نیز نزدیک است؛ زیرا در روایات اسلامی روش اوّلیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است(11)؛ و در صورتی که نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب به عنوان داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.
دیدگاه اسلام دربارهی تنبیه
اسلام در باب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هرگونه افراط و تفریط منزه است و به شیوهای اعتدالی، تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی میپذیرد. البته دیدگاه دیگری هم در اسلام وجود دارد و آن از بین بردن زمینههای تنبیه یعنی کم کردن و جلوگیری از بروز فساد و گناه است. اسلام به جامعه به صورت یک مجموعه مینگرد و از طرفی به موجودیت انسانها هم اهمیت خاصی میدهد، خود سازی آحاد امّت را لازم میداند، نهی از منکر را نیز جزء وظایف میشمارد. البته قبل از آن توصیه به رفق و شفقت کرده و بر این اساس، حتی تنبیه بدنی را برای حیوانات هم نمیپسندد و به ترحّم بر آنها سفارش کرده است. پس به جاست که در امر تعلیم و تربیت، در مورد خطاهای جزئی خشم و غضب ظاهر نشود، بلکه با قدری مسامحه، از آن خطاها عفو شود تا فرد شخصیت واقعی خود را بیابد.