اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صرفا جهته این که یه لبخند مصنوعی بیاد رو لبت...!

#1
. توی شهربازی تو بعضی ازاین وسایل بازیاش باید یه دکمه غلط کردم بزارن.


ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﺍﮐﺸﻦ ﻣﯿﺩیدم ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﻣﺤﮑﻢ
ﺑﻬﻢ ﺯﺩ...
ﻣﯿﮕﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟؟؟!!
ﻣﯿﮑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺣﺲ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺳﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻬﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻩ


می‌دونستید وقتی دارید از خودتون عکس می‌گیرید یا ازتون عکس می‌گیرن لازم نیست حتما با صورتتون یه ادا دربیارید. منم امروز دقت کردم فهمیدم. سخته.



این که می بینی از کسی انتقاد می کنی و لبخند می زنه نشان از انتقادپذیری اش نیست. یا زورش نمی رسه یا تلافی رو به آینده موکول کرده.



"تبریک! شما برای قرعه کشی یک پراید پر از پول انتخاب شدید. همین حالا 1 رو بفرستید. "
گاندی هم اگه زنده بود با اینا مسالمت آمیز رفتار نمی کرد.


. غمگینم، مثل پسری که روز تولدش اومد خونه، درو باز کرد. یه دل سیر صدای گوشخراش بودار از خودش صادر کرد. وقتی چراغا رو روشن کرد دید جمعیت نشستن سورپرایزش کنن.


ملت میرن امریکا درس می خونن نخبه میشن اونوقت من اینجا هر روز مسیج میدم به این رفیقم تو نیوجرسی میگم اونجا الان ساعت چنده؟ بعد ذوق می کنم.



ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﺯﺩﻩ: ﻓﺮﻫﺎﺩ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﺪ
ﻟﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻘﺶ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ
.
.
ﻭﺍﻻ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﭼﺸﻤﺶ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﻟﯿﻠﯽ
ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﻗﺒﻞ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ



صبح كله سحر رفتم دانشگاه،حراست ميگه كارت دانشجويي لطفا...!
ميگم: آخه جناب مگه مغز خر خوردمدانشجو نباشم از خوابم بزنم بيام اينجا...؟



بر اثر تجربه بهم ثابت شده که از یه سنی به بعد دیگه نباید در پیشگاه والدین گرامی از افعال پرسشی استفاده کرد!
برای مثال:
میشه من امشب با دوستام برم بیرون؟ (شکل غلط)
من رفتم بیرون! (شکل صحیح)



يه بار جوگير شدم يه پيرمرد نابینا رو به زور از خيابون رد كردم ديدم يه چيزايي مي گفتا شلوغ بود توجه نكردم. اون ور خيابون با عصا زد منو گفت احمق اونجا منتظر پسرم بودم!!


ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﻡ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺗﻮ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ:
ﺭﻧﮓﻣﻮ ﺧﺮﻣﺎﯾﯽ.
ﯾﺎﺭﻭ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﻣﺸﮑﯿﻪ.
ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺮﻣﺎ ﻣﺸﮑﯿﺎ. ^__^
ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﺍﺿﺎفه خدمت خوردم ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻭﻝ :|


از تفریحات بچگی من این بود که
آب بریزم رو بخاری صدای تییییییییسسس بده
خر کیف بشم
اون موقع که آیپد نبود که بازی کنیم
با این چیزا سر گرم میشدیم



. شما یادتون نمیاد.
.
.
یکی از بزرگترین دغدغه های ما خفه کردن صدای مودم دایل آپ بود !



15. مامانم میگه دختر خالت بختش وا شد
.
.
با یه تک پسره طلافروش پولدار ازدواج کرده،
خونه ۵۰۰ متر،ماشین خارجی،ویلا،رستوران،
از سفرهای خارج بگیر تا .... پولی که از پارو بالا میره،
خب مادر من این بختش وا نشده که!
قشنگ جر خورده!
امیدوارم بخته همتون جر بخوره



ﯾﻪ ﺟﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﭻ ﺩﺳﺖ ﺗﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻒ ﭘﺎﺳﺖ؟
.
.
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﻡ،ﺍﻭﻟﺶ ﻭﺿﻮﻡ ﺑﺎﻃﻞ ﺷﺪ ،ﺑﻌﺪ ﺧﺸﺘﮑﻢ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ،ﺑﻌﺪ
ﮐﻤﺮﻡ ﺭﮒ ﺑﻪ ﺭﮒ ﺷﺪ!
ﺍﻻﻧﻢ ﺩﺍﺭﻡ شلوارمو ﻣﯿدوزم
ﺧﯿﺮ ﻧﺒﯿﻨﻦ ﺍﯾﺸﺎﺍﻟﻪ



استادم گفت:
چرا تو ارزشیابی اساتید بهم 12 دادی؟
بهش گفتم:
من به شما 12 ندادم شما خودت 12 گرفتی:|



بازم بذارم آیااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟ Huh
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
صرفا جهته این که یه لبخند مصنوعی بیاد رو لبت...!
پاسخ
 سپاس شده توسط TurK WolF ، bakhi ، *mehrzad* ، بیتا****** ، ★♕NIGHT STAR♕★ ، Dokhtari az JenSe SHISHE ، ژوللی ، r.hadis ، taran08 ، mahsa..... ، آویـــســا ، nanali ، kian007 ، ✓SHINE AGAIN✓ ، ♥ فرشته 87♥ ، adminSurd Girl #
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
صرفا جهته این که یه لبخند مصنوعی بیاد رو لبت...! - Dokhtare barOni - 26-05-2015، 16:15


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان