26-05-2015، 17:07
بچه ها یه خاطره خوب یادم اومد
.
.
.
یه روز سر امتحان دوستم تغلب میخواست ورقه رو اوردم کنارش بازم ندید سر امتحان ورقه کشید من میکشم میگم نکن اون میکشه اخر از دستم گرفت داشتم از ترس میز رو مینوشتم ولی معلم ندید
.
.
ما سرم امتحان هر تغلب میکنیم معلم نمیبینه حتی یه بار همه سوال سر امتحان از کتاب کپی کردم بازم ندیدهههههههه
.
.
.
یه روز سر امتحان دوستم تغلب میخواست ورقه رو اوردم کنارش بازم ندید سر امتحان ورقه کشید من میکشم میگم نکن اون میکشه اخر از دستم گرفت داشتم از ترس میز رو مینوشتم ولی معلم ندید
.
.
ما سرم امتحان هر تغلب میکنیم معلم نمیبینه حتی یه بار همه سوال سر امتحان از کتاب کپی کردم بازم ندیدهههههههه
