28-05-2015، 20:59
▣ اهــرامـ و ســازه هـای غـول پیکــر و فرازمینــی هــآ 4 / آخر ▣
{برگرفته شده از مستند ما و فرازمینی ها }
اینجا در شهر کهن «تیهوتیو کان» در مکزیکو شواهد میگویند که فرهنگهای کهن دانش بسیار دقیقی در حدی باور نکردنی در باره کرات همسایه زمین داشتهاند. برخی از محققین حتی این شمارهها و جهت قرار گرفتن این اهرام را، بازتابی کامل از مدل منظومه خورشیدیمان تفسیر کردهاند
در درازای خیابان مرگ (اونیدا دلوس متروس) این اهرام، در ردیفهایی دقیق و فاصله مداری سیارات منظومه خورشیدیمان قرار گرفتهاند احتمالا واقعیت شگفتانگیز این است که هرم بزرگ خورشید که در مرکز سایر بناها واقع شده است بازتاب این حقیقت است که خورشید در مرکز منظومه ماست، و کرات به دور آن در گردشند
این یک حقیقت شناخته شده در آن زمان بوده است که خورشید در مرکز منظومه خورشیدی قرار دارد، در حالیکه «علم غرب» آنرا تا مدتها پس از این هنوز کشف نکرده بود.
اما چگونه طراحان «تیهوتیوکان» از زمانهای دور میدانستهاند که کرات منظومه ما به دور خورشید در گردشند؟ آیا این برای ما قرنهای بسیار زیادی از پژوهشهای دانشمندان و تحقیقات محققان زمان نبرد؟
به اندازه کافی جالب است که عدهای همیشه خواهند گفت: «اوه، این تنها یک تصادف است» که این اهرام در هم ردیفی با سیارات منظومه خورشیدی ما هستند. اما اگر ما به آنسوی دیگر زمین برویم، به «استون هنج»، منطقه باستانی دیگری را خواهیم داشت که حتی از «تیهوتیوکان» هم قدیمیتر است. اگر شما از زاویه دید یک پرنده و از بالا به «استون هنج» نگاه کنید میبینید که این بناها همه دایرههایی متحدالمرکز هستند و هر یک از این دوایر دقیقا در ارتباط با مدارهای همه کرات در منظومه خورشیدیمان هستند.
بنابراین ما دو نقطه بر روی زمین داریم که هر دو مبین یک چیز هستند.
در سالهای اخیر «استون هنج» توسط برخی از باستانشناسان نوعی تقویم نجومی قلمداد شد. تقویمی که میتواند برای محاسبات پیشرفتهای مثل خورشید گرفتگیها مورد استفاده قرار بگیرد. اما اگر این حقیقت داشته باشد، کسی که این سنگهای عظیم را در خشکیهای انگلیس ردیف کرده است باید از دانش دقیق نجومی مدار خورشید بهرهمند بوده باشد
ساخته شده در قرن هفتم تا نهم، معبد سنگی «تیکال»؛ در ارتفاع 2500 فوتی در جنگلهای بارانی گواتمالا «تیکال» جایگاه یکی از بزرگترین حفاریهای دنیا بوده است. در حالیکه با هزاران سازه، هنوز هم در زیر جنگل مدفون است بر اساس گفته دانشمندان، معبد «تیکال» نقش
بزرگی در کمک به ماینها برای ساختن تقویم آنها داشته است. با ردیف کردن لبههای خارجی بین بلندترین نقطه بناها، ستارهشناسان باستانی توانستهاند مهمترین روزهای سال را مشخص کنند مثل نقطه اعتدال شب و روز، یا نقطه تحویل ().
اما آنچه که نظریهپردازان «غریبههای باستانی» را دچار هیجان میکند این است که طرح اهرام «تیکال» با چه دقتی در ارتباط تنگاتنگ با منظومه «شکارچی» (اوریون) و «خوشه پروین» (پلی یادیس) در آسمان قرار دارد). یک نگاه از بالا به این ساختار نشان میدهد که درست مثل یک آینه همتراز با این صورت فلکیست. شبیه به همین خطوط در یک منطقه دور از «تیکال»، بسیار بسیار دورتر، اخیرا بر روی مارس کشف شده است. دستهای از سازههای خشکی که تکرار دقیقی از محدوده معابد «تیکال» است سهمنطقه معین، با یک طرح یگانه. تصادف؟ یا طراحی؟
در «تیکال» افسانهها و اسطورههایی که داریم همه از زمانی میگویند که خدایان به زمین و به دیدار پیشینیان ما آمدند. بنابراین «تیکال» همچنین به عنوان پیغامی برای آیندگان ساخته شده است تا ببینند که در زمانهای بسیار بسیار دور، موجودات فضایی به دیدار ما آمدهاند
کسی که اینها را دیده است در واقع باید اطلاعات را به آنها مخابره کند چرا که آنها نمیتوانند تنها حدس زده باشند. من حقیقتا در کار طرح یک سوال اساسی هستم. این تئوری «فضاییهای باستانی» واقعا نیازمند یک زایش دوباره است
اگر این کاملا واضح است که مردم باستان قادر به اندازهگیری همه این وقایع نجومی بودهاند، بلکه حتی میتوانیم بر اساس یک معادله ریاضی آنرا ثابت کنیم. آنها را کنار هم بچینیم، و چیزهایی جدید را پیشگویی کنیم. آنها نباید فکر کنند که مردم باستان احمق بودهاند.
انسانهای نخستین، مردم عهد عتیق مجهز به دستگاههای «جی پی اس» نبودند. آنها «مسیر خورشید در آسمان را میشناختهاند»، «راههای ماه در آسمان را در اختیار داشتهاند»، آنها میتوانستهاند ستارهها را در شب ببینند. اینها همان آیتمهایی بوده است که این مردم از روی آنها جهتیابی میکردهاند. بنابراین این اصلا یک مطلب تعجبآور نیست که در اغلب فرهنگها، پدیدههای ستارهشناسی ثبت است.
ما هیچوقت به بالا نگاه نمیکنیم تا از زیبایی ستارهها بهرهمند شویم. مردم باستان نمیتوانستهاند آسمان را ندیده بگیرند. بدون برق آسمان بسیار تاریک است و ستارهها بسیار درخشان. نه تنها این، بلکه آنها اصلا به آسمان متکی بودهاند. برای جهتیابی، برای فصول جهت گیاه کاشتن، و برای بسیاری چیزهای دیگر. امروز ما با «جی پی اس»ها و جهتیابهای خود با کامپیوترهای خود، نیازی به نگاه به آسمان نداریم.
میخواهم اما در باره یک چیز کاملا صریح باشم و آن اینکه پیشینیان ما به همان با هوشی که ما هستیم بودهاند و با این احوال من باور نمیکنم که تنها فضاییانی در قدیم از زمین دیدار کردهاند بلکه من کاملا در این باره متقاعد شدهام، به خاطر اینهمه نشانههای بیشمار، و تکههای شواهدی که میتوانیم در سراسر دنیا پیدا کنیم. در فرهنگهای کهن متفاوت، در افسانهها و اساطیر مختلف. من میدانم که این اتفاق افتاده است، زیرا اگر شما به همه تکههای این پازل نگاه کنید این تنها نتیجه ممکن است که میتوانید به آن دست یابید.
اما فقط چرا مردم عهد عتیق از همان ابتدا اینهمه به آسمان و به ستارهها متمرکز بودهاند؟ آیا آنها منتظر اتفاقی بودهاند؟ یا شاید برای چیزی، یا کسی، که بازگردد؟
چهار دهه شاید گذشته باشد، اما ایدههای «وان دانیکِن» تا به امروز، هنوز هم دوستداران این تئوری را جذب میکند. و محتاطان را گیج میکند. حتی تا همین امروز. مثل یک متن قدیمی و یا یک جادوگر دوران باستان، این نویسنده هنوز هست و پیام خود را ارسال میکند که: «ما تنها نیستیم».
مردم عصر پارینه سنگی نمیتوانستهاند حتی یکی از خطوط مستقیم را رسم کرده باشند هزاران راه در میان کوهها ایجاد کرده باشند و دوستان دوران پارینه سنگی ما نمیتوانستهاند هزاران تن سنگ را در سیستم هندسی در کنار هم بچینند. کسی باید آنها را راهنمایی کرده باشد.
اما تا زمانی که تئوری «وان دانیکِن» قابل بحث باشد، تاثیر آنها بر فیلمها، سریالهای تلویزیونی، و حتی برنامههای رادیویی اجتناب ناپذیر است.
این ستون پر از تندر قصههای تخیلیست. سری کلاسیک «جنگ ستارگان» با این عبارت آغاز میشود که میگوید: کسانی هستند که بر این باورند که زندگی در اینجا از جایی دیگر آغاز شده است. با تبار انسان فرسنگها دورتر از کهکشانها، که شاید نیاکان آنها بودهاند. نیاکان مصریان، و تولتِکها، و ماینها. شما میدانید که این ایدهها از دل باورهایی مثل «وان دانیکِن» بیرون آمده است که ما را در تماس با ایده اسطوره هوش برتر قرار میدهد، که این یکی از چیزهاییست که ما به عنوان انسان، مشتاقانه به دنبال آن هستیم و آن هم اینکه ما در این جهان تنها نیستیم، و کسانی در جایی دیگر وجود دارند. آیا پشتیبان ما هستند؟ یا به سوی ما میآیند تا به همراه ما بجنگند، که ما را با هم در برابر دشمنی مشترک متحد کند.
(سخنان یکی از بازدیدکنندگان آثار باستانی مایانها)
من کتب زیادی خواندهام از «اریک وان دانیکِن» و نمیتوانم تصور کنم که اینها که در کتابهای اوست حقیقی باشد. میتوانم تصور کنم که ما از کمکهای غریبههایی برخوردار بوده باشیم، اما نمیدانم، مطمئن نیستم.
(سخنان یکی از بازدیدکنندگان آثار باستانی مایانها)
چیزهای زیادی هست در این دنیا که ما از آنها با خبریم اما آنچه که ما میدانیم هم بسیار محدود است، در حالیکه هر روز بیشتر از دیروز میدانیم. این هم سوالات بیشتری را میطلبد، سوالاتی بزرگتر و تفکری بزرگتر. این امکان پذیر است که چیزی از سیارهای دیگر به نوع دیگری از زندگی وارد شده باشد. موجود زنده هوشمندی که به اینجا آمده.
(سخنان یکی از بازدیدکنندگان آثار باستانی مایانها)
چه کسی میداند؟ ممکن است باشد، چرا که بخش اصلی بسیاری از چیزها در دوران باستان گم شده است. آنچه که در دست ماست خلاصهای از آنها و شواهد جمعآوری شده ماست تا بگوید چه اتفاقی ممکن است افتاده باشد.
(سخنان یکی از بازدیدکنندگان آثار باستانی مایانها)
کسی به من گفت که این ثابت شده است که موجودات غریبه در این کار دست داشتهاند. من از این موضوع غافلگیر نمیشوم. چرا که نه؟
Todd Disotell, PH.D
اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم تئوری «فضانوردان باستانی» هرگز از گفتگوهای من و همقطاران من بیرون نیامد. مهم نیست چقدر رنگ در آن نهفته باشد، ما هرگز تئوری «غریبههای باستانی» را به گفتگو نگذاشتیم. در هیچ مسیر غیر قابل باوری.
David Childress
یک وجه خوب این تئوری این است که ما را وا میدارد به فکر بیفتیم. این سوالات را پیش بکشد که بگوییم: این یکی چطور؟ آن یکی چطور؟ ما نیازمند توضیحی برای همه اینها هستیم و من فکر میکنم یکی از مهمترین دلایل این که چرا اغلب باستانشناسان یک شیوه برخورد معمولی با این پدیده میکنند، این است که این تئوری آنها را آشفته میکند چون آنها همه پاسخها را ندارند.
George Noory
برخی از آنها بر این باور باشند که زندگی در جهانهای دیگر وجود داشته باشد. اما حرف آخرشان این است که آن را اثبات کنید، نشان بدهید، به شکلی واقعی «من باید کشتیهای فضایی را ببینم؛ باید چیزی فیزیکی ببینم» و نه تنها چند تصویر باستانی که هر کسی میتواند آن را به موجودی تفسیر کند. این، یا آن.
طفره رفتن، مسخره، احمقانه، دیدار «غریبههای باستانی» از زمین در قرنها پیش، ساخت بناها، اثر گرفتن متون مقدس، اگر همه اینها راست باشد چه؟ اگر تنها یک تکه از مدارک و شواهد بیرون بیاید چه اتفاقی میافتد؟ یک سنگ، یک کلید، که اثبات کند «وان دانیکِن» در باره همه چیز درست میگفته؟ و اگر او درست بگوید، این نظریه در باره آینده ما چه میگوید؟ اگر بازدید کنندههایی در گذشته به زمین آمده باشند، آیا دوباره هم خواهند آمد؟
Michael Dennin, PH.D
برای من تئوری حضور این غریبهها در زمین ایدهای هیجانانگیز و جالب است و اگر این اتفاق حقیقتا بیفتد بسیار جالب خواهد بود. مردم هم در باره سوالاتی چنینی هیجان دارند، شاید آنها شروع به فکر کردن به آن کنند، و شاید مثل بسیاری چیزهای دیگر در آخر به فیزیک یا باستانشناسی هم فکر کنند. و هنوز هم در جریان علمی حوادث باشند. این میتواند یک وجه مثبت ماجرا از این تئوریها و عمومی کردن آنها باشد.
Giorgio A. Tsoukalos
اگر هم برعکس، این تئوری اشتباه از آب در بیاید، من اولین کسی خواهم بود که بگویم:« بسیار خب، مشکلی نیست». اما تا کنون شواهد به خصوصی هنوز ارزش خود را از دست ندادهاند.
Sara Seager, PH.D
اگر تئوری فضانوردان باستانی، به نوعی اثبات شود، این میتواند یک بمب پر صدا باشد در زمینه تخصص من، در جستجو در کرات دیگر مثل زمین با زندگی بر روی آنها. چرا که اگر غریبههای فضایی در زمانی دور از زمین دیدن کرده باشند به معنی آن است که آنها همین دور و بر هستند، به این معنی است که ما نیاز نداریم راه دوری برویم، تا کراتی مثل زمین بیابیم با نشانههایی از حیات بر روی آنها.
Dr. Luis Navia
اما در بررسی شواهد، احتیاط شرط اول است، چرا که میتواند معانی متفاوتی داشته باشد.
Rev. Barry H. Downing
من مطمئن نیستم عکسالعمل عمومی چه باشد. میتواند مردم را دچار ضربه کند. معنای اصلی تاریخ مذهب در دنیا این است که با احترام بیشتری بازبینی کنید و با طرح سوالاتی بیشتر، یعنی ما حالا باید چه تعبیری از این داشته باشیم؟ ما حالا باید با این نظریه چه کنیم؟
Sister Ilia Delio, OSF
اگر علم بتواند زندگی در مارس (مریخ) را اثبات کند، اگر علم بتواند «یو اف او» را توضیح دهد، در اینصورت باید به خودمان هم به همان اندازه که به علم اعتماد داریم، اعتماد کنیم و دوباره در باره خودمان بیندیشیم. بر روی زمین، در روشنایی نور یک احتمال از زندگی. آیا این، درک ما را از خدا تغییر میدهد؟ نباید اینطور باشد. اگر ما غریبههای فضایی را بیابیم، باید به وجد آییم.
George Noory
صادقانه بگویم؛ به این شکلی که زندگی در این کره خاکی پیش میرود، من با کمال میل ورود هر مهمانی را هر از گاهی خوشآمد میگویم.
Erich von Daniken
شکی نیست که فرضیه من از سوی اکثریت پذیرفته خواهد شد. شاید بین 5 یا 10 سال هنوز مبهم باشد، دیر یا زود ما با کسی بیرون از زمین تماس خواهیم داشت، و سپس تفکر ما کاملا تغییر خواهد کرد. اینها دوباره بر میگردند. و اگر شما به «اریک وان دانیکِن» گوش نکنید، با پدیده «شوک خدایان» مواجه خواهید شد.
پــآیـــآن
{برگرفته شده از مستند ما و فرازمینی ها }
اینجا در شهر کهن «تیهوتیو کان» در مکزیکو شواهد میگویند که فرهنگهای کهن دانش بسیار دقیقی در حدی باور نکردنی در باره کرات همسایه زمین داشتهاند. برخی از محققین حتی این شمارهها و جهت قرار گرفتن این اهرام را، بازتابی کامل از مدل منظومه خورشیدیمان تفسیر کردهاند
در درازای خیابان مرگ (اونیدا دلوس متروس) این اهرام، در ردیفهایی دقیق و فاصله مداری سیارات منظومه خورشیدیمان قرار گرفتهاند احتمالا واقعیت شگفتانگیز این است که هرم بزرگ خورشید که در مرکز سایر بناها واقع شده است بازتاب این حقیقت است که خورشید در مرکز منظومه ماست، و کرات به دور آن در گردشند
این یک حقیقت شناخته شده در آن زمان بوده است که خورشید در مرکز منظومه خورشیدی قرار دارد، در حالیکه «علم غرب» آنرا تا مدتها پس از این هنوز کشف نکرده بود.
اما چگونه طراحان «تیهوتیوکان» از زمانهای دور میدانستهاند که کرات منظومه ما به دور خورشید در گردشند؟ آیا این برای ما قرنهای بسیار زیادی از پژوهشهای دانشمندان و تحقیقات محققان زمان نبرد؟
به اندازه کافی جالب است که عدهای همیشه خواهند گفت: «اوه، این تنها یک تصادف است» که این اهرام در هم ردیفی با سیارات منظومه خورشیدی ما هستند. اما اگر ما به آنسوی دیگر زمین برویم، به «استون هنج»، منطقه باستانی دیگری را خواهیم داشت که حتی از «تیهوتیوکان» هم قدیمیتر است. اگر شما از زاویه دید یک پرنده و از بالا به «استون هنج» نگاه کنید میبینید که این بناها همه دایرههایی متحدالمرکز هستند و هر یک از این دوایر دقیقا در ارتباط با مدارهای همه کرات در منظومه خورشیدیمان هستند.
بنابراین ما دو نقطه بر روی زمین داریم که هر دو مبین یک چیز هستند.
در سالهای اخیر «استون هنج» توسط برخی از باستانشناسان نوعی تقویم نجومی قلمداد شد. تقویمی که میتواند برای محاسبات پیشرفتهای مثل خورشید گرفتگیها مورد استفاده قرار بگیرد. اما اگر این حقیقت داشته باشد، کسی که این سنگهای عظیم را در خشکیهای انگلیس ردیف کرده است باید از دانش دقیق نجومی مدار خورشید بهرهمند بوده باشد
ساخته شده در قرن هفتم تا نهم، معبد سنگی «تیکال»؛ در ارتفاع 2500 فوتی در جنگلهای بارانی گواتمالا «تیکال» جایگاه یکی از بزرگترین حفاریهای دنیا بوده است. در حالیکه با هزاران سازه، هنوز هم در زیر جنگل مدفون است بر اساس گفته دانشمندان، معبد «تیکال» نقش
بزرگی در کمک به ماینها برای ساختن تقویم آنها داشته است. با ردیف کردن لبههای خارجی بین بلندترین نقطه بناها، ستارهشناسان باستانی توانستهاند مهمترین روزهای سال را مشخص کنند مثل نقطه اعتدال شب و روز، یا نقطه تحویل ().
اما آنچه که نظریهپردازان «غریبههای باستانی» را دچار هیجان میکند این است که طرح اهرام «تیکال» با چه دقتی در ارتباط تنگاتنگ با منظومه «شکارچی» (اوریون) و «خوشه پروین» (پلی یادیس) در آسمان قرار دارد). یک نگاه از بالا به این ساختار نشان میدهد که درست مثل یک آینه همتراز با این صورت فلکیست. شبیه به همین خطوط در یک منطقه دور از «تیکال»، بسیار بسیار دورتر، اخیرا بر روی مارس کشف شده است. دستهای از سازههای خشکی که تکرار دقیقی از محدوده معابد «تیکال» است سهمنطقه معین، با یک طرح یگانه. تصادف؟ یا طراحی؟
در «تیکال» افسانهها و اسطورههایی که داریم همه از زمانی میگویند که خدایان به زمین و به دیدار پیشینیان ما آمدند. بنابراین «تیکال» همچنین به عنوان پیغامی برای آیندگان ساخته شده است تا ببینند که در زمانهای بسیار بسیار دور، موجودات فضایی به دیدار ما آمدهاند
کسی که اینها را دیده است در واقع باید اطلاعات را به آنها مخابره کند چرا که آنها نمیتوانند تنها حدس زده باشند. من حقیقتا در کار طرح یک سوال اساسی هستم. این تئوری «فضاییهای باستانی» واقعا نیازمند یک زایش دوباره است
اگر این کاملا واضح است که مردم باستان قادر به اندازهگیری همه این وقایع نجومی بودهاند، بلکه حتی میتوانیم بر اساس یک معادله ریاضی آنرا ثابت کنیم. آنها را کنار هم بچینیم، و چیزهایی جدید را پیشگویی کنیم. آنها نباید فکر کنند که مردم باستان احمق بودهاند.
انسانهای نخستین، مردم عهد عتیق مجهز به دستگاههای «جی پی اس» نبودند. آنها «مسیر خورشید در آسمان را میشناختهاند»، «راههای ماه در آسمان را در اختیار داشتهاند»، آنها میتوانستهاند ستارهها را در شب ببینند. اینها همان آیتمهایی بوده است که این مردم از روی آنها جهتیابی میکردهاند. بنابراین این اصلا یک مطلب تعجبآور نیست که در اغلب فرهنگها، پدیدههای ستارهشناسی ثبت است.
ما هیچوقت به بالا نگاه نمیکنیم تا از زیبایی ستارهها بهرهمند شویم. مردم باستان نمیتوانستهاند آسمان را ندیده بگیرند. بدون برق آسمان بسیار تاریک است و ستارهها بسیار درخشان. نه تنها این، بلکه آنها اصلا به آسمان متکی بودهاند. برای جهتیابی، برای فصول جهت گیاه کاشتن، و برای بسیاری چیزهای دیگر. امروز ما با «جی پی اس»ها و جهتیابهای خود با کامپیوترهای خود، نیازی به نگاه به آسمان نداریم.
میخواهم اما در باره یک چیز کاملا صریح باشم و آن اینکه پیشینیان ما به همان با هوشی که ما هستیم بودهاند و با این احوال من باور نمیکنم که تنها فضاییانی در قدیم از زمین دیدار کردهاند بلکه من کاملا در این باره متقاعد شدهام، به خاطر اینهمه نشانههای بیشمار، و تکههای شواهدی که میتوانیم در سراسر دنیا پیدا کنیم. در فرهنگهای کهن متفاوت، در افسانهها و اساطیر مختلف. من میدانم که این اتفاق افتاده است، زیرا اگر شما به همه تکههای این پازل نگاه کنید این تنها نتیجه ممکن است که میتوانید به آن دست یابید.
اما فقط چرا مردم عهد عتیق از همان ابتدا اینهمه به آسمان و به ستارهها متمرکز بودهاند؟ آیا آنها منتظر اتفاقی بودهاند؟ یا شاید برای چیزی، یا کسی، که بازگردد؟
چهار دهه شاید گذشته باشد، اما ایدههای «وان دانیکِن» تا به امروز، هنوز هم دوستداران این تئوری را جذب میکند. و محتاطان را گیج میکند. حتی تا همین امروز. مثل یک متن قدیمی و یا یک جادوگر دوران باستان، این نویسنده هنوز هست و پیام خود را ارسال میکند که: «ما تنها نیستیم».
مردم عصر پارینه سنگی نمیتوانستهاند حتی یکی از خطوط مستقیم را رسم کرده باشند هزاران راه در میان کوهها ایجاد کرده باشند و دوستان دوران پارینه سنگی ما نمیتوانستهاند هزاران تن سنگ را در سیستم هندسی در کنار هم بچینند. کسی باید آنها را راهنمایی کرده باشد.
اما تا زمانی که تئوری «وان دانیکِن» قابل بحث باشد، تاثیر آنها بر فیلمها، سریالهای تلویزیونی، و حتی برنامههای رادیویی اجتناب ناپذیر است.
این ستون پر از تندر قصههای تخیلیست. سری کلاسیک «جنگ ستارگان» با این عبارت آغاز میشود که میگوید: کسانی هستند که بر این باورند که زندگی در اینجا از جایی دیگر آغاز شده است. با تبار انسان فرسنگها دورتر از کهکشانها، که شاید نیاکان آنها بودهاند. نیاکان مصریان، و تولتِکها، و ماینها. شما میدانید که این ایدهها از دل باورهایی مثل «وان دانیکِن» بیرون آمده است که ما را در تماس با ایده اسطوره هوش برتر قرار میدهد، که این یکی از چیزهاییست که ما به عنوان انسان، مشتاقانه به دنبال آن هستیم و آن هم اینکه ما در این جهان تنها نیستیم، و کسانی در جایی دیگر وجود دارند. آیا پشتیبان ما هستند؟ یا به سوی ما میآیند تا به همراه ما بجنگند، که ما را با هم در برابر دشمنی مشترک متحد کند.
(سخنان یکی از بازدیدکنندگان آثار باستانی مایانها)
من کتب زیادی خواندهام از «اریک وان دانیکِن» و نمیتوانم تصور کنم که اینها که در کتابهای اوست حقیقی باشد. میتوانم تصور کنم که ما از کمکهای غریبههایی برخوردار بوده باشیم، اما نمیدانم، مطمئن نیستم.
(سخنان یکی از بازدیدکنندگان آثار باستانی مایانها)
چیزهای زیادی هست در این دنیا که ما از آنها با خبریم اما آنچه که ما میدانیم هم بسیار محدود است، در حالیکه هر روز بیشتر از دیروز میدانیم. این هم سوالات بیشتری را میطلبد، سوالاتی بزرگتر و تفکری بزرگتر. این امکان پذیر است که چیزی از سیارهای دیگر به نوع دیگری از زندگی وارد شده باشد. موجود زنده هوشمندی که به اینجا آمده.
(سخنان یکی از بازدیدکنندگان آثار باستانی مایانها)
چه کسی میداند؟ ممکن است باشد، چرا که بخش اصلی بسیاری از چیزها در دوران باستان گم شده است. آنچه که در دست ماست خلاصهای از آنها و شواهد جمعآوری شده ماست تا بگوید چه اتفاقی ممکن است افتاده باشد.
(سخنان یکی از بازدیدکنندگان آثار باستانی مایانها)
کسی به من گفت که این ثابت شده است که موجودات غریبه در این کار دست داشتهاند. من از این موضوع غافلگیر نمیشوم. چرا که نه؟
Todd Disotell, PH.D
اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم تئوری «فضانوردان باستانی» هرگز از گفتگوهای من و همقطاران من بیرون نیامد. مهم نیست چقدر رنگ در آن نهفته باشد، ما هرگز تئوری «غریبههای باستانی» را به گفتگو نگذاشتیم. در هیچ مسیر غیر قابل باوری.
David Childress
یک وجه خوب این تئوری این است که ما را وا میدارد به فکر بیفتیم. این سوالات را پیش بکشد که بگوییم: این یکی چطور؟ آن یکی چطور؟ ما نیازمند توضیحی برای همه اینها هستیم و من فکر میکنم یکی از مهمترین دلایل این که چرا اغلب باستانشناسان یک شیوه برخورد معمولی با این پدیده میکنند، این است که این تئوری آنها را آشفته میکند چون آنها همه پاسخها را ندارند.
George Noory
برخی از آنها بر این باور باشند که زندگی در جهانهای دیگر وجود داشته باشد. اما حرف آخرشان این است که آن را اثبات کنید، نشان بدهید، به شکلی واقعی «من باید کشتیهای فضایی را ببینم؛ باید چیزی فیزیکی ببینم» و نه تنها چند تصویر باستانی که هر کسی میتواند آن را به موجودی تفسیر کند. این، یا آن.
طفره رفتن، مسخره، احمقانه، دیدار «غریبههای باستانی» از زمین در قرنها پیش، ساخت بناها، اثر گرفتن متون مقدس، اگر همه اینها راست باشد چه؟ اگر تنها یک تکه از مدارک و شواهد بیرون بیاید چه اتفاقی میافتد؟ یک سنگ، یک کلید، که اثبات کند «وان دانیکِن» در باره همه چیز درست میگفته؟ و اگر او درست بگوید، این نظریه در باره آینده ما چه میگوید؟ اگر بازدید کنندههایی در گذشته به زمین آمده باشند، آیا دوباره هم خواهند آمد؟
Michael Dennin, PH.D
برای من تئوری حضور این غریبهها در زمین ایدهای هیجانانگیز و جالب است و اگر این اتفاق حقیقتا بیفتد بسیار جالب خواهد بود. مردم هم در باره سوالاتی چنینی هیجان دارند، شاید آنها شروع به فکر کردن به آن کنند، و شاید مثل بسیاری چیزهای دیگر در آخر به فیزیک یا باستانشناسی هم فکر کنند. و هنوز هم در جریان علمی حوادث باشند. این میتواند یک وجه مثبت ماجرا از این تئوریها و عمومی کردن آنها باشد.
Giorgio A. Tsoukalos
اگر هم برعکس، این تئوری اشتباه از آب در بیاید، من اولین کسی خواهم بود که بگویم:« بسیار خب، مشکلی نیست». اما تا کنون شواهد به خصوصی هنوز ارزش خود را از دست ندادهاند.
Sara Seager, PH.D
اگر تئوری فضانوردان باستانی، به نوعی اثبات شود، این میتواند یک بمب پر صدا باشد در زمینه تخصص من، در جستجو در کرات دیگر مثل زمین با زندگی بر روی آنها. چرا که اگر غریبههای فضایی در زمانی دور از زمین دیدن کرده باشند به معنی آن است که آنها همین دور و بر هستند، به این معنی است که ما نیاز نداریم راه دوری برویم، تا کراتی مثل زمین بیابیم با نشانههایی از حیات بر روی آنها.
Dr. Luis Navia
اما در بررسی شواهد، احتیاط شرط اول است، چرا که میتواند معانی متفاوتی داشته باشد.
Rev. Barry H. Downing
من مطمئن نیستم عکسالعمل عمومی چه باشد. میتواند مردم را دچار ضربه کند. معنای اصلی تاریخ مذهب در دنیا این است که با احترام بیشتری بازبینی کنید و با طرح سوالاتی بیشتر، یعنی ما حالا باید چه تعبیری از این داشته باشیم؟ ما حالا باید با این نظریه چه کنیم؟
Sister Ilia Delio, OSF
اگر علم بتواند زندگی در مارس (مریخ) را اثبات کند، اگر علم بتواند «یو اف او» را توضیح دهد، در اینصورت باید به خودمان هم به همان اندازه که به علم اعتماد داریم، اعتماد کنیم و دوباره در باره خودمان بیندیشیم. بر روی زمین، در روشنایی نور یک احتمال از زندگی. آیا این، درک ما را از خدا تغییر میدهد؟ نباید اینطور باشد. اگر ما غریبههای فضایی را بیابیم، باید به وجد آییم.
George Noory
صادقانه بگویم؛ به این شکلی که زندگی در این کره خاکی پیش میرود، من با کمال میل ورود هر مهمانی را هر از گاهی خوشآمد میگویم.
Erich von Daniken
شکی نیست که فرضیه من از سوی اکثریت پذیرفته خواهد شد. شاید بین 5 یا 10 سال هنوز مبهم باشد، دیر یا زود ما با کسی بیرون از زمین تماس خواهیم داشت، و سپس تفکر ما کاملا تغییر خواهد کرد. اینها دوباره بر میگردند. و اگر شما به «اریک وان دانیکِن» گوش نکنید، با پدیده «شوک خدایان» مواجه خواهید شد.
پــآیـــآن