دل نوشتــــــــــه های مهـــــرسا

[دکتر دیوونه]

ز کجا شروع کنم ؟؟از عشقم؟از رفیقم؟نه از بابام؟اینم نه...اها اول از مامانم...مامانی؟یادته از دستم عصبانی میشدی میگفتی ایشالا جوون مرگ شی بچه؟دیدی تو جوونی رفتم یادته میگفتی خیر نبینی؟؟؟دیدی از زندگی خیر ندیدم...











دید دعات گرفت؟؟؟پ حالا واس چی داد میزنی میگی ترو خدا پاشو...صداتو میشنوم مامان ولی نمیتونم جوابتو بدم...








بابا!!!!بابای همیشه عصبانیم!!؟؟


ترو خدا دیگه بخواتر من گریه نکن ...بخواتر منی که ارزشی واست نداشتم...صدام نزنین ک بیدارشم








بخدا نمیتونم... واس همیشه خوابیدم...یه چی بگم؟؟؟





به زودی خاکم نکنین... دوباره غسلم بدید اخه من دلم هنوز خونه...رفیق بیشترین حرفو باتو دارم...ولی حرفای دلم رو هیچ وقت کسی نفهمید...فقط یه روز مورچه ها می فهمند














روزی که زیر خاک گلومو به تاراج میبرن...






رفیق!!!!!!





گریه نکن !نبینم اشکاتو××× من خیلی دوست داشتم ولی باورم نکردی فقط یه خواهش دارم ازت...به مرده شور بگو ناخوناشو کوتاه کنه...بدنم زخمیه...تو که بهم رحم نکردی...حداقل اون مدارا کنه ............









به قول خودت رفتنی باید رفت...منم رفتم
×
×
×
×
×
×
×
×
×
×
×
×
×
حرف اخرم...غریبه تویی که بعده من جامو مبگبری ×
×
×
×
×
×
مواظب عشقم باش