20-06-2015، 23:13
كلاس چهارم بوديم با دوستام از مدرسه برگشتيم تو راه برگشت به خونه به دوستام كه همشون پايه بودن گفتم بريم ي كم شلوغي كنيم...رفتيم تو ي سوپرماركت كلي طرفو اذيت كرديموبهشم گفتم اسمم هانيس خلاصه قيمت تك تك جنسارو پرسيديم بعد يهو گفتم اقا ببخشيد اين سك سك هزارياتون چنده
.
.
.
مردم نفس بريدن از بس خنديدن منم كه اصلا خودمو نشكوندم انگار نه انگار كه سوتي دادم داشتم درو ديوارو نگا ميكردم
.
.
.
بعد فرداش با مامانم رفتيم خريد پسره تا منو ديد زد زير خنده بعد رو به مامانم
گف
هانيه خانم خيلي دختر خوبينو زود زود ميادو ازين حرفا بعد مامانم(خداي سوتي)برگش گف هانيه؟؟؟اين اسمش سحره
يعني اب شدم رفتم اعماق زمين از اون به بعد هرموقع ميرفتيم مغازش كار مارو زودتر را مينداخت
بعد از5سال رفتم مغازش تا منو ديد گف چطوري هاني سحر خخخخخخخخخخخ بعد اونهمه سال هنوز يادشه چه بچه پررويي بودم من
.
.
.
مردم نفس بريدن از بس خنديدن منم كه اصلا خودمو نشكوندم انگار نه انگار كه سوتي دادم داشتم درو ديوارو نگا ميكردم
.
.
.
بعد فرداش با مامانم رفتيم خريد پسره تا منو ديد زد زير خنده بعد رو به مامانم
گف
هانيه خانم خيلي دختر خوبينو زود زود ميادو ازين حرفا بعد مامانم(خداي سوتي)برگش گف هانيه؟؟؟اين اسمش سحره


بعد از5سال رفتم مغازش تا منو ديد گف چطوري هاني سحر خخخخخخخخخخخ بعد اونهمه سال هنوز يادشه چه بچه پررويي بودم من
