گفتگوی آزاد ((نسخه 248))

[Apathetic]

من الان دوس دارم از دست این دوست دیـ*ث ام جیغ بکشم :|

کثافط گفت امشب با نسترن میاد -_-

بکش باوووووو خودتو خالی کن !
من الان که پُرَم دارم میترکم .. ای لعنت بر قلب پاک که بزرگترین نقطه ضعفه آدمه >_<

میترسم این داداشی لوسم بیدار شه -_-

من کلا شبآ نمیخوابم :|

امشب تنهام .. یوهاهاها !

میترسم .. فقط داداشم هس که کوچولو خوابیده :/

خوش به حالت :|
ما خونمون 215 متره یعنی قاعدتا باید یه مقدار آزادی سر و صدا داشته باشیم ولی خونه قبلی مون که نصفه اینم نبود والا بیشتر میشد توش داد زد :|
داداش کوچولوت چن سالشه ؟ *^_^*

خونه قبلی ما فوق گنده بود .. این یکی کوچیک تره !

زیادم کوچیک نیس .. فک کنم ۸ سالشه .. نمیدونم والا !

لوس -_- .. نصف شب پا شده میگه شیرینی میخوام :|

سن برادر خودت رو نمیدونی ؟ o_o
همه ی بچه ها نصفه شب شیرینی میخوان .. بچه ای که ینجور نباشه ، بچه نیست !
منم نی نی میخوام ._.

خب اونم سن منو نمیدونه .-.

اصن حوصله بچه رو ندارم .. وروجکای قضول -_-

وروجکای عشقول ^_^
من میخوامشون ! :d