گفتگوی آزاد ((نسخه 248))

[Apathetic]

هومممممممم ._.
دیشب بس که دیر خوابیدم از شیر مرغ تا جون ادمیزاد رو خواب دیدم 0_0
اول که خواب دیدم یه سگ پشمالو خریدم ( حالا نه اینکه خیلی در انتظار سگ داشتن هستم )
بعد خواب دیدم سریالای مورد علاقمو گربه برده لیس زده خیسش کرده ( کلی خواب حیووناتو دیدم )
بعدش خواب دیدم یکی بالا سرمه وسط خوابیدن من هی داره میگه میخوام بکشمت ( شک ندارم فرید بود -_- )
بعد از اون خواب دیدم 16 تا جوجه دارم که همشونم مث جغد دارن بهم زل میزنن ( بس که این مامانم از بچگیاش و زل زدن جوجه هاش تعریف میکنه )
هیچی دیگه اخرشم با یه سیلی از خواب پا شدیم   بابام گفت هرچی صدات میکردیم فایده نداشت انگار مرده بودی ! ( خو راس میگفت تا ساعت 3 ظهر خوابیدم )
._____.

:|||||||||||||||||||||||||||||

حال داریا

مگه دست منه ؟ :|
اگه به من باشه دلم میخواد دیگه تو عمرم حتی خواب یه زندگی طولانی و شیرین هم نبینم ._.
شبا هزار تا خواب و رویا میاد تو ذهنم :|
اَه ..