27-07-2015، 14:24
با یه دختره رفیق شده بودم ، خیلی جوگیر شده بودم
بعد شیش ماه یروز دیدم بایه بچه خوشگله کچل داره جیک تو جیک راه میره ...
منم هر چی سعی کردم جنتل من باشم نشد ... مخم پیچید قاط زدم پیچیدم جلوش
مادر مرده سرپا خشک شد
اسمش شیما بود .. گفتم به به شیما خانوم ..
پسره تا گفت شیما این کیه
چکه اول و زدم گفتم پسر شما نه .. شیما خانوم
شیماهم که زبونش بند اومده بود ..
پسره پخش شده بود رو دیوار ..یهو دیدم شیما پرید بغلش گفت
خوبی داداشی ...
دیگه خونم بجوش اومده بود ..یهو گفت داداشمه دیونه..
گفتم عاره منم شوهر عمتم ..
داد زد این بابک داداشمه .. گفتم که رفته تو عجب شیر سربازه..
من شرو کردم مثلا به تجزیه تحلیل
پسره کچل .. شیما ....اونم تو محل .... بععععععله
خاستم خیلی حرفه ای ماس مالیش کنم
گفتم ... اتفاقا گفتم خیلی قیافش آشناس
قبلا همو ندیدم بابک جان؟
بابک: ? نه خیر ...
یهو گفتم اها شیما عکسشو خونتون دیدم بهم ...
بابک به شیما: تو خونه هم آوردیش ...
من رو به افق ?
بعد شیش ماه یروز دیدم بایه بچه خوشگله کچل داره جیک تو جیک راه میره ...
منم هر چی سعی کردم جنتل من باشم نشد ... مخم پیچید قاط زدم پیچیدم جلوش
مادر مرده سرپا خشک شد
اسمش شیما بود .. گفتم به به شیما خانوم ..
پسره تا گفت شیما این کیه
چکه اول و زدم گفتم پسر شما نه .. شیما خانوم
شیماهم که زبونش بند اومده بود ..
پسره پخش شده بود رو دیوار ..یهو دیدم شیما پرید بغلش گفت
خوبی داداشی ...
دیگه خونم بجوش اومده بود ..یهو گفت داداشمه دیونه..
گفتم عاره منم شوهر عمتم ..
داد زد این بابک داداشمه .. گفتم که رفته تو عجب شیر سربازه..
من شرو کردم مثلا به تجزیه تحلیل
پسره کچل .. شیما ....اونم تو محل .... بععععععله
خاستم خیلی حرفه ای ماس مالیش کنم
گفتم ... اتفاقا گفتم خیلی قیافش آشناس
قبلا همو ندیدم بابک جان؟
بابک: ? نه خیر ...
یهو گفتم اها شیما عکسشو خونتون دیدم بهم ...
بابک به شیما: تو خونه هم آوردیش ...
من رو به افق ?