29-07-2015، 10:09
ی بار داشتم با دوستام همچین قر میومدیم تو سالن مدرسمون بعد دیدم یهو دوستام وایسادن من ب قرم ادامه دادم دیدم مث لبو دارن پشت سر منو نگا میکنن برگشتم دیدم دبیر ریاضیمونه بنده خدا هم ی پسره حدودن بیستو هف هش ساله بود با نیش همچین باز در حدی ک سیو دو تا دندونش پیدا بود منم خیلی شیک نیشمو براش باز کردم دویدم رفتم تو کلاس و تا تونستم ب خودم و دوستام فوش دادم
ی بارم تو ی جمعی بودیم با دختر عمه و پسر عمه هام ک دختر عمم فاطمه یه نگاه ب سامان (پسر عمم ) کرد و ازم پرسید دایانا اسم اون مرده چی بود تو جدال پر تمنا اخه سامان شبیه اون موهاشو درس کرده منم خاستم بگم اراد کیاراد گفتم کیراد
بعله همچین ادمی هستم

ی بارم تو ی جمعی بودیم با دختر عمه و پسر عمه هام ک دختر عمم فاطمه یه نگاه ب سامان (پسر عمم ) کرد و ازم پرسید دایانا اسم اون مرده چی بود تو جدال پر تمنا اخه سامان شبیه اون موهاشو درس کرده منم خاستم بگم اراد کیاراد گفتم کیراد

بعله همچین ادمی هستم