10-09-2012، 14:30
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-09-2012، 14:31، توسط Magical Girl.)
گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
سکوت اتاقم را دوست دارم
و آنرا حتی با صدای ترکیدن بغضم نخواهم شکست
بغضم را فرو خواهد خورد اما سکوت را ادامه خواهم داد
تاریکی مطلق اتاقم را با هیچ نوری از بین نخواهم برد
حتی با برق نگاهم
چشم هایم را مدت هاست به روی همه چیز بسته ام
چرا که تاریکی اتاقم کمرنگ نشود
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
سکوت اتاقم را دوست دارم
و آنرا حتی با صدای ترکیدن بغضم نخواهم شکست
بغضم را فرو خواهد خورد اما سکوت را ادامه خواهم داد
تاریکی مطلق اتاقم را با هیچ نوری از بین نخواهم برد
حتی با برق نگاهم
چشم هایم را مدت هاست به روی همه چیز بسته ام
چرا که تاریکی اتاقم کمرنگ نشود