» گفـتگوی آزاد نسخـه 255 «

[Apathetic]

من الان شايد بتونم يه كاري برات بكنم

چیکار ؟ (:

+ امیر !

دیشب خواب دیدم کنار خواهرم روی زمین خوابیدیم . من یهویی انگار دوتا شدم ! :d روحم از تنم جدا شد ولی روح نبودم در حقیقت دوتا شده بودم یه شادی شماره 1 که خوابیده بود یه شادی شماره دو که منِ جدید بودم پا شدم اومدم لپ تاپم رو روشن کردم حالا بگو برای چی ؟ برای تعیین وقت و قرار ازدواج با یه نفر ! یعنی هستی مغز من رو ؟؟؟ اتفاقا یادمه مامانم بهم گفته بود که اینترنتی به طرف بگم کی ازدواج کنیم ! ._.
بعد دیدم خواهرم داره هی به شادی شماره 1 نزدیک تر میشه اومدم بکشمش کنار گفت سردمه گرمم کن ! منو گرما ؟؟؟ اصن مگه میشه مگه داریم ؟ (:
بعد دیدم شادی شماره 1 داره میمره ! نفس نمیکشید منم ترسیدم گفتم هرچی باشه اون منم درسته که الان یه جسم دیگه هستم ولی اونم به هر حال منه اگه بمیره شاید منم بمیرم ! ._.
بعد خواهرمو خواستم یکم اذیت کنم بیدارش کردم بهش گفتم نگاه کن من دوتا شدم ؛ اونم قشنگ یه شاخ بزرگ رو سرش در اومد ! ( واقعنی راس میگم ) طفلک گذاشت رفت ..
بعد نمیدونم چه جور به ذهنم رسید یه حرکت عجیب بکنم تا شادی شماره 1 نمیره ! اومدم صورتم رو اوردم جلو صورتش .. بعد یه نگاهی به اون اندامِ پایین صورتش انداختم ، بعد دیگه دیگه ! ^_^ شروع کردم به اون کار بَدی که بهش میگن همجنس*گرایی البته اینجور بیشتر باید اسمش رو گذاشت خود*گرایی ! یا شاید خود*جنس*گرایی یا یه همچین چیزی ._.
ذهنم منحرف من رو هستی ؟! ._. ولی خیلی حال داد .. عاشقه لَبِ خودم هستم ! من زیاد فیلمای +18 نمیبینم ولی نیمدونم چرا همچین خواب مسخره ای دیدم ! بعد شادی شماره 1 زنده شد ! هع داستان زیبای خفته داره شکل میگیره :v
بعدشم بلندش کردم باهم دیگه رفتیم یه جایی بعدش از خواب بیدار شدم ! ..
فوش ندیا ! من بیگناهم ..