اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطره

#1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خاطره



به گوش بنی صدر رسیده بود که به سپاه کمک کرده، تا پادگان آموزشی راه بیندازند. صدای بنی صدر در آمده بود که چرا بی اجازه ی من این کارانجام شده.
صیاد را احضار کرده بود تهران، با یکی دیگر از فرمانده های ارتش.
بنی صدر شروع کرده بود به داد و بی داد و پرخاش. به بهانه ی سپاه، رفته بوده سراغ مسایل دیگر. همین طور داد می زده و چنین می کنم وچنان می کنم می گفته. صیاد ساکت بوده. آخرش به حرف آمده.
ـ می دونی چیه آقای رئیس جمهور! ما یه جنسی داریم قیمتش هزارتومنه، مثلا. شما می گی ده تومن می فروشی ؟ ما جواب نمی دیم. دوباره می گی ده تومن و پنج زار، می دید؟

یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 14




دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خاطره


عاصی کرده بود بچه را. بدو رو. خیز. برپا. بشین. برپا. بشین. برپا. خیز. بشین. . .
آخر توی یکی از خیزها افتاد روی یک کپه سنگ و دستش آش ولاش شد. هر دوشان بیست، بیست و چند سالی از من کوچک تر بودند.
رفتم جلو. داد و فریاد که این چه وضعشه ؟ این چه طرز آموزش دادنه ؟ شهیدش کردی بچه رو که.
دستم را گرفت و گفت: آروم باش. هر چی این جا مجروح بشه، زود خوب می شه. عوضش اون جا دیگه جا نمی مونه، بی هوا زخمی نمی شه. کم نمی آره. آموزش یعنی همین دیگه.

یادگاران، جلد 6 کتاب شهید محمود کاوه، ص 7
پاسخ
 سپاس شده توسط Mr.Unnamed ، oprah vinfrey ، mr.destiny
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
خاطره - ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛ - 29-08-2015، 13:15
چرا امام؟؟؟ - L²evi - 29-08-2015، 14:32
RE: خاطره - L²evi - 29-08-2015، 14:46
RE: خاطره - Mr.Unnamed - 29-08-2015، 14:55

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  خاطره سیلی خوردن یکی از محافظان امام خامنه ای
  خاطره ای در مورد شهید عباس بابایی/ خیلی کوتاهه حتما بخونین
  حضور شهید در مراسم خاطره شهدا +تصاویر
  خاطره ای عجیب از علامه حسن زاده آملی
  تکان دهنده ترین خاطره تفحص شهدای فکه
  خاطره استاد محمدرضا حکیمی از نظر شهید مطهری درباره حجاب اجباری
  آخرین خاطره از سردار
  خاطره ..
Smile ام البنین، پاسدار خاطره عاشورا
  یه خاطره و تبریک میلاد پیامبر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان