هوابارونی بود...بارون شدید میبارید.ګویا این بارون ګریه ی کسی بود؛چون رطوبت وحرارت خاصی داشت.تند تندمیدویدم تابه خونه برسم.پسربچه ای رودیدم که زیر یه درخت نشسته بود.دلم براش سوخت فک کردم جایی رو نداره به طرف درخت رفتم دیدم داره حرف میزنه تعجب کردم چون کسی اون دور و بر نبود که بتونه باهاش حرف بزنه.آروم آروم نزدیک شدم که ببینم چی میګه؟
حرفاش خیلی قشنګ بودن.کاش ما هم مثل اون پسر بچه دلی پاک داشتیم و این طوری میګفتیم:
خدا جونم مارو ببخش؛قول میدم یه روزی همه ی بنده هات خوب میشن؛یه روزی دست از کارای بدشون برمیدارن؛یه رو دیګه دل بقیه رو نمیشکنن؛مطمئن باش.من خوب میشم و دیګه داداش کوچولومو اذیت نمیکنم به بقیه هم میګم که ادمای خوبی بشن وداداش کوچولوهاشونو اذیت نکنن.
ګریه نکن
غصه نخور
ګریه نکن دیګه
ببین اګه ګریه کنی منم ګریه میکنم
بسر شروع به ګریه کردن کرد.....ناګهان بارونی که با اون شدت میبارید؛بند اومد...
وپسر لبخندی از روی رضایت و خوشحالی زد و دوان دوان و خنده کنان رفت
این دفعه به سلامتی کسی نمیګم.
میګم؛
لعنت به اونی که راه به راه بش اس ام اس عاشقونه میدادم و اون اس های منو به کس دیګه ای میفرستاد...
لعنت به اونی که رفت و واسش ګریه کردم و داستان های ګریه منو واسه دوستاش تعریف کرد وخندیدن...
لعنت به اونی که با بغض حرفامو بش میګفتم و اون با خنده میخوند...
لعنت به اونی که واسه شنیدن صداش راه به راه زنګ میزدم اون برا شنیدن صدای کی دیګه قط میکرد...
لعنت به اونی که به خاطرش روانی وافسرده شدم که آخرش بګه:برو تویه آدم افسرده و روانی هسی...
لعنت به هرچی آدم نامرد...
لعنت به هرچی آدم هوس باز و تنوع طلب...
لعنت به.......
اه
اخرین بار که از ته دل خندیدم
علتش پول نبود
انعکاس جک هر روز نبود
علت چهره ژولیده دلقک نبود
یا زمین خوردن یک کور نبود
من به من خندیدم
که چو یک دلقک ګیج؛نقش یک خنده به صورت دارم و دلم میګرید.
......................................................................................................................................................................................................................
خدایا کودکی ام را ګرفتی جوانی ام را دادی...
عقلم را ګرفتی عشق را دادی...
عشق را ګرفتی تنهایی را دادی...
خنده هایم را ګرفتی غم را دادی...
آرزوهایم را دادی حسرت هارا دادی...
خدایا............
برګرد من هنوز نفس میکشم...یادت رفت نفسم را بګیری...
......................................................................................................................................................................................................................
حرفاش خیلی قشنګ بودن.کاش ما هم مثل اون پسر بچه دلی پاک داشتیم و این طوری میګفتیم:
خدا جونم مارو ببخش؛قول میدم یه روزی همه ی بنده هات خوب میشن؛یه روزی دست از کارای بدشون برمیدارن؛یه رو دیګه دل بقیه رو نمیشکنن؛مطمئن باش.من خوب میشم و دیګه داداش کوچولومو اذیت نمیکنم به بقیه هم میګم که ادمای خوبی بشن وداداش کوچولوهاشونو اذیت نکنن.
ګریه نکن
غصه نخور
ګریه نکن دیګه
ببین اګه ګریه کنی منم ګریه میکنم
بسر شروع به ګریه کردن کرد.....ناګهان بارونی که با اون شدت میبارید؛بند اومد...
وپسر لبخندی از روی رضایت و خوشحالی زد و دوان دوان و خنده کنان رفت
این دفعه به سلامتی کسی نمیګم.
میګم؛
لعنت به اونی که راه به راه بش اس ام اس عاشقونه میدادم و اون اس های منو به کس دیګه ای میفرستاد...
لعنت به اونی که رفت و واسش ګریه کردم و داستان های ګریه منو واسه دوستاش تعریف کرد وخندیدن...
لعنت به اونی که با بغض حرفامو بش میګفتم و اون با خنده میخوند...
لعنت به اونی که واسه شنیدن صداش راه به راه زنګ میزدم اون برا شنیدن صدای کی دیګه قط میکرد...
لعنت به اونی که به خاطرش روانی وافسرده شدم که آخرش بګه:برو تویه آدم افسرده و روانی هسی...
لعنت به هرچی آدم نامرد...
لعنت به هرچی آدم هوس باز و تنوع طلب...
لعنت به.......
اه
اخرین بار که از ته دل خندیدم
علتش پول نبود
انعکاس جک هر روز نبود
علت چهره ژولیده دلقک نبود
یا زمین خوردن یک کور نبود
من به من خندیدم
که چو یک دلقک ګیج؛نقش یک خنده به صورت دارم و دلم میګرید.
......................................................................................................................................................................................................................
خدایا کودکی ام را ګرفتی جوانی ام را دادی...
عقلم را ګرفتی عشق را دادی...
عشق را ګرفتی تنهایی را دادی...
خنده هایم را ګرفتی غم را دادی...
آرزوهایم را دادی حسرت هارا دادی...
خدایا............
برګرد من هنوز نفس میکشم...یادت رفت نفسم را بګیری...
......................................................................................................................................................................................................................