21-10-2015، 15:09
نقل قول: سپس نویسنده حماسه حسینی، نقل می کند که محقق شوشتری (ره) می گوید: «کسی در کتاب معتبری زنده بودن مادر علی اکبر(علیه السلام) را ذکر نکرده، چه رسد به دیدن او! امّا حضور رباب(علیهاسلام) ـ مادر طفل شیر خوار ـ و سکینه(علیهاسلام) را ذکر کرده اند». شیخ عباس قمی(ره) می گوید: «به چیزی که بر آمدن لیلا به کربلا دلالت کند دست نیافتم».
نقل قول: 1. اگر کسی در صدد نفی مطلبی در تاریخ برآبد، باید همۀ کتب تاریخی، بلکه هر کتابی که ممکن است اشاره ای به آن امر داشته باشد، مطالعه کرده باشد و گمان نمی کنیم نویسنده حماسه حسینی، ـ و همچنین غیر او ـ تمام کتب تاریخی را خوانده باشند. این کار بی تردید با دشواری فراوان همراه و حتی محال خواهد بود!
2. ذکر حضور لیلا(علیهاسلام) در کربلا مختص به کتب تاریخی نیست؛ بلکه شاید اشاره هایی به آن در کتب انساب، جغرافیا، تراجم، ادب و... آمده باشد. بسیاری از کتب گذشتگان، هم اکنون در گوشه ای غبار گرفته یا اینکه در زندان اهمال و ندانم کاریها واقع شده است.
گاه نیز کسی از مکان آنها آگاه نیست. ماحتی از فهرست کامل کتابهایی که در کتابخانه های گوناگون وجود دارد، آگاه نیستیم، چه رسد به اینکه از محتویات آنها اطلاع داشته باشیم. پس آیا کسی می تواند ادعا کند که داستان لیلا را در همۀ کتابها و نقلها بررسی کرده است؟ و آیا درست است که آن شهید بزرگوار ذکر این امر را به مورخان منحصر کند؟ آیا او این کتب بی شمار را ـ اعّم از نسخه خطی و چاپ شده ـ مطالعه کرده که بتواند به قطع حکم کند این داستان از اساس باطل است؟
1. بر کسی پوشیده نیست که همان گونه که کتب نگاشته شده بی شمار است، بسیاری از آنها در عصر ما از بین رفته است. ما در کتب گذشتگان، نام کتابها و مصادری را می بینیم که در عصر ما موجود نیست. نویسندگان گذشته، بسیاری از مطالب را از آن کتابها نقل کرده اند، و برخی از آنها ـ مانند نویسندۀ بحار الانوار ـ به بسیاری از آن کتابها اشاره کرده است؛ امّا این کتب پیش از آنکه به دست ما برسد، از بین رفته است. آیا کسی می تواند به چیزهایی که آن عالمان وارسته و برگزیده از کتب و مصادری که هم اکنون مفقود است، نقل کرده اند، نسبت کذب و ساختگی بودن بدهد؟! آیا کسی می تواند به مجرّد نبود ماجرایی در کتب تاریخی که خود به آن مراجعه کرده، به نفی آن حکم کند؟
2. هنگامی که به کتب موثّق و شایان اعتماد که همانا مهمترین کتب اند، می نگریم، در آنها احادیث متعارضی را می یابیم که بی شک، یک طرف آن درست و طرف دیگر دروغ خواهد بود. همین طور احادیثی را می یابیم که در آنها اشتباه و غلط راوی محسوس است یا اینکه در آنها مشکلاتی چون تغییر، اشتباه در نقطه گذاری، حذف شدن مطلبی و اشتباه نسخه نویسان در عصرهای گوناگون وجود دارد؛ امّا آیا این به معنای اعتبار نداشتن نویسندۀ آن است، به گونه ای که بتوان نویسندۀ او را به ساختن قضیه و بدیهه گویی متهّم ساخت؟ آیا درست است که کتابی را به دلیل اینکه سخن تزویر آمیزی در بر دارد به کناری انداخت و از آن استفاده نکرد؟ اگر این گونه باشد، بی تردید به غیر از قرآن، نباید به هیچ کتابی ـ حتی کتابهایی که سنّت نبوی و اساس مذهب امامیه از آنها نقل شده ـ اعتماد داشت.
3. انصاف حکم می کند که اگر فردی از مردم دربارۀ داستانی یا سخنی، دروغ گفت، دربارۀ همۀ سخنان او به دروغ یا ساختگی بودن حکم نکنیم، هرچند دربارۀ سخنان او باید کمال احتیاط و مراقبت را به خرج داد. با نیافتن مضمون برخی از روایات در میان کتب و مصادر نزد ما، نمی توان به نبودن آنها از اساس حکم کرد؛ زیرا ممکن است آنها در کتابهایی ثبت و ضبط شده باشد که به دست ما نرسیده است.
این استدلال چقدر مسخره و بچگانه هست!!!!!
تاریخ رو بر اساس اسناد منابع موجود بیان میکنن نه از اسناد و مدارکی که ممکنه از بین رفته باشه و یا ممکنه ی جایی یا ی زمانی وجود داشته باشه ولی هنوز کسی ندیده!!!!
تاریخ همواره نسبیه و در اون معتبر ترین(از لحاظ راوی) و قدیمی ترین منابع قابل استناد تر و اون قول به بقیه قول ها ارجعیت داره...
اگر نقدی وارد میکنن یا منابعی در دست دارند که حظور شخصی رو اثبات میکنه در واقعه ای بیان میکنن نه اینکه ارجاع بدن به منابعی که ممکنه وجود داشته باشه...
این سه بند مخصوصا بند 1 و 2 نقد نیست مغلطه ست.