31-10-2015، 21:29
رابطه ی شبکه ى خطوط انرژی و یوفو ها
به راستی چرا یوفو ها در مناطقی از زمین بیشتر دیده میشوند ؟ (منظور اون دسته از یوفوهایی است که منشا غیر زمینی دارند )
ایا رابطه ای بین نقاط مختلف زمین با دیده شدن این اشیا است ؟
سیاره ما با شبکهای پوشیده شده است از یک انرژی بسیار دقیق و نادیدنی که همه جا پیرامون ماست . اما در نقاط معینی بر روی سیاره، این انرژیها به هم میرسند و یک منطقه قدرتمند گردابی ایجاد میکنند . و این انرژی در این نقاط، قویتر و قابل استفادهتر است از سایر نقاط زمین.

سیاره ما با شبکهای پوشیده شده است از یک انرژی بسیار دقیق و نادیدنی که همه جا پیرامون ماست . اما در نقاط معینی بر روی سیاره، این انرژیها به هم میرسند و یک منطقه قدرتمند گردابی ایجاد میکنند . و این انرژی در این نقاط، قویتر و قابل استفادهتر است از سایر نقاط زمین.
تئوری «شبکه تور جهانی»، مفهومیست از همه این سایتهای مخصوص در سراسر دنیا که همه به شیوهای از ریاضیات و تور هندسی به هم متصلند. دانشی که از زمانی سرچشمه میگیرد که ما واقعا میتوانستیم توازن بین طبیعت و هندسه و علم و ریاضیات را بفهمیم.
مشهور است که بومیان استرالیایی این خطوط رویایی را همانطور که در صحرا قدم برمیدارند، تعقیب میکنند . آنها میتوانند این خطوط را روی زمین ببینند، آنطور که خودشان میگویند. چینیها هم معتقدند که میتوانند رد به جا مانده از «اژدها» را ببینند و در حقیقت تمرین بسیار محبوب چینی به نام «فنگ شوی» استفاده از این خطوط انرژی است که از سراسر زمین عبور کرده .
رابطه یگانه بین اشکال هندسی و نقاط معینی در زمین در تاریخ، به تعلیمات مدرسه «فیثاغورث» در یونان باستان میرسد
یکی از مشهورترین فیلسوفان طرفدار «فیثاغورث» در یونان باستان، «افلاطون» است که درباره زمین به عنوان دروازه سطح هندسی یاد میکند. یک حجم شبیه به توپ دوخته شده در فرمهای مختلف هندسی . و مدرسه «فیثاغورت» بدوا میگوید که هندسه، و فرمهای مختلف هندسی همان چیزیست که همه چیز را ایجاد میکند حتی زمین را.
معمای عجیب دیگر در حیطه تمرکز بر مشاهدات «یو.اف.او»، در رابطه با «شبکه توری جهانی» است. قبل از مرگ در 1992، محقق فرانسوی «یو.اف.او»، «ایمی میشل» نقل قول گزارشات فرازمینیها را از زمان واقعه «رازول» در 1947، بر روی نقشه ترسیم کرد
وقتی آنها را روی نقشه آورد، متوجه شد که آنها مشخصا روی خطوط معینی قرار گرفتهاند و شروع به نقطهگذاری این خطوط کرد و دریافت که این خطوط تصادفی نیستند، بلکه در واقع درجهبندی شدهاند نسبت به عرضهای جغرافیایی و اینکه منطق علمی در ورای آن نقطه که «یو.اف.او»ها مشاهده شدهاند وجود دارد.
نظریه پردازان «فضانوردان باستانی» معتقدند که تمرکز سطوح انرژی و مشاهدات «یو.اف.او»، تصادفی نیست. آنها اعلام کردند که موجودات غیرزمینی پیشینیان ما را ملاقات کرده و به آنها از نقاط خاص نیرو در این مکانها، خبر دادهاند. آنها همچنین میگویند که به مردم باستان آموخته شده که چگونه سازههایی باور نکردنی را برای جذب این انرژیهای طبیعی بسازند این یک تئوریست که «رمل و اسطرلاب» خوانده میشود.
بنابراین، در واقع با ساخت «اهرام» و سنگهای ایستاده ، ستونهای هرمی و چیزهایی از این دست، ما قادریم با این میدان انرژی طبیعی در اطراف زمین کار کنیم و در یک روش مشابه به طب سوزنی در بدن انسان، میتوانیم همان کار را با زمین هم انجام دهیم. و با گذاشتن سازههای معینی، یا گذاشتن سوزنهایی در منطقهای معین در زمین، ما میتوانیم این انرژیها را برجسته کنیم
تئوری «شبکه تور جهانی»، مفهومیست از همه این سایتهای مخصوص در سراسر دنیا که همه به شیوهای از ریاضیات و تور هندسی به هم متصلند. دانشی که از زمانی سرچشمه میگیرد که ما واقعا میتوانستیم توازن بین طبیعت و هندسه و علم و ریاضیات را بفهمیم.
مشهور است که بومیان استرالیایی این خطوط رویایی را همانطور که در صحرا قدم برمیدارند، تعقیب میکنند . آنها میتوانند این خطوط را روی زمین ببینند، آنطور که خودشان میگویند. چینیها هم معتقدند که میتوانند رد به جا مانده از «اژدها» را ببینند و در حقیقت تمرین بسیار محبوب چینی به نام «فنگ شوی» استفاده از این خطوط انرژی است که از سراسر زمین عبور کرده .
رابطه یگانه بین اشکال هندسی و نقاط معینی در زمین در تاریخ، به تعلیمات مدرسه «فیثاغورث» در یونان باستان میرسد
یکی از مشهورترین فیلسوفان طرفدار «فیثاغورث» در یونان باستان، «افلاطون» است که درباره زمین به عنوان دروازه سطح هندسی یاد میکند. یک حجم شبیه به توپ دوخته شده در فرمهای مختلف هندسی . و مدرسه «فیثاغورت» بدوا میگوید که هندسه، و فرمهای مختلف هندسی همان چیزیست که همه چیز را ایجاد میکند حتی زمین را.
معمای عجیب دیگر در حیطه تمرکز بر مشاهدات «یو.اف.او»، در رابطه با «شبکه توری جهانی» است. قبل از مرگ در 1992، محقق فرانسوی «یو.اف.او»، «ایمی میشل» نقل قول گزارشات فرازمینیها را از زمان واقعه «رازول» در 1947، بر روی نقشه ترسیم کرد
وقتی آنها را روی نقشه آورد، متوجه شد که آنها مشخصا روی خطوط معینی قرار گرفتهاند و شروع به نقطهگذاری این خطوط کرد و دریافت که این خطوط تصادفی نیستند، بلکه در واقع درجهبندی شدهاند نسبت به عرضهای جغرافیایی و اینکه منطق علمی در ورای آن نقطه که «یو.اف.او»ها مشاهده شدهاند وجود دارد.
نظریه پردازان «فضانوردان باستانی» معتقدند که تمرکز سطوح انرژی و مشاهدات «یو.اف.او»، تصادفی نیست. آنها اعلام کردند که موجودات غیرزمینی پیشینیان ما را ملاقات کرده و به آنها از نقاط خاص نیرو در این مکانها، خبر دادهاند. آنها همچنین میگویند که به مردم باستان آموخته شده که چگونه سازههایی باور نکردنی را برای جذب این انرژیهای طبیعی بسازند این یک تئوریست که «رمل و اسطرلاب» خوانده میشود.
بنابراین، در واقع با ساخت «اهرام» و سنگهای ایستاده ، ستونهای هرمی و چیزهایی از این دست، ما قادریم با این میدان انرژی طبیعی در اطراف زمین کار کنیم و در یک روش مشابه به طب سوزنی در بدن انسان، میتوانیم همان کار را با زمین هم انجام دهیم. و با گذاشتن سازههای معینی، یا گذاشتن سوزنهایی در منطقهای معین در زمین، ما میتوانیم این انرژیها را برجسته کنیم
همه نقاط روی یک خطند. نقاط باستانشناسی. هر نقطه هم همان ریشه لغوی را دارد. این لغت هم، همیشه «ستاره» است. این کاملا حیرتانگیز است، و به هیچ وجه تصادفی نیست. مردم عصر حجر تصادفا یک سری مکانهای مقدس خود را در دوران پارینهسنگی، روی یک خط نچیدهاند. کسی به آنها گفته که این کار را انجام بدهند، و کسی به آنها گفته که از لغت «ستاره» برای شهرتان استفاده کنید. و ابداً، آنرا تغییر ندهید.
حالا سوال این است که آیا این افراد، فرازمینی بودهاند؟ یا اینکه ممکن است این «خودِ ما»ییم که در واقع فرازمینیهایی هستیم که اهل اینجا نیستیم؟ و به سادگی، یک نژاد قدیمیتر از نوع بشر بوده که از نژاد جوانتر، مراقبت کرده چون قرار بوده که سیاره را به دست این نسل (ما) بسپارد؟
اصل ماجرا این است که این نسل، در زمانی دور در آینده، باید پیرامون این صنایع ساختاری، و نشانهها کلنجار میرفت. و باید شروع به پرسیدن سوال میکرد. و این همان وضعیتی است که ما امروز داریم.
مطلب اصلی که این مکانهای اسرارآمیز میتوانند درباره گذشتهمان به ما ارائه کنند، پیچیدهتر از چیزیست که در مدرسه به ما آموخته شده.
تا زمانی که دانشمندان آینده بتوانند موارد عجیب پیرامون نقاطی خاص بر روی زمین را حل کنند، ما همچنان با سوالاتمان بر جای خواهیم ماند. آیا این مکانها واقعا معابر یا ورودیهایی به «کرم چاله»ها هستند؟ آیا فرازمینیها خود را به زمین منتقل کردهاند، با استفاده از میدانهای الکترومغناطیس موجود در این مکانهای اسرار آمیز؟ و آیا این مکانهای مخفی که برای تمدنهای کهن شناخته شده بودهاند، در تاریخ گم شدهاند؟
رابطه یگانه بین اشکال هندسی و نقاط معینی در زمین در تاریخ، به تعلیمات مدرسه «فیثاغورث» در یونان باستان میرسد (ت
یکی از مشهورترین فیلسوفان طرفدار «فیثاغورث» در یونان باستان، «افلاطون» است که درباره زمین به عنوان دروازه سطح هندسی یاد میکند. یک حجم شبیه به توپ دوخته شده در فرمهای مختلف هندسی . و مدرسه «فیثاغورت» بدوا میگوید که هندسه، و فرمهای مختلف هندسی همان چیزیست که همه چیز را ایجاد میکند حتی زمین را.
معمای عجیب دیگر در حیطه تمرکز بر مشاهدات «یو.اف.او»، در رابطه با «شبکه توری جهانی» است. قبل از مرگ در 1992، محقق فرانسوی «یو.اف.او»، «ایمی میشل» نقل قول گزارشات فرازمینیها را از زمان واقعه «رازول» در 1947، بر روی نقشه ترسیم کرد
وقتی آنها را روی نقشه آورد، متوجه شد که آنها مشخصا روی خطوط معینی قرار گرفتهاند و شروع به نقطهگذاری این خطوط کرد و دریافت که این خطوط تصادفی نیستند، بلکه در واقع درجهبندی شدهاند نسبت به عرضهای جغرافیایی و اینکه منطق علمی در ورای آن نقطه که «یو.اف.او»ها مشاهده شدهاند وجود دارد.
نظریه پردازان «فضانوردان باستانی» معتقدند که تمرکز سطوح انرژی و مشاهدات «یو.اف.او»، تصادفی نیست. آنها اعلام کردند که موجودات غیرزمینی پیشینیان ما را ملاقات کرده و به آنها از نقاط خاص نیرو در این مکانها، خبر دادهاند. آنها همچنین میگویند که به مردم باستان آموخته شده که چگونه سازههایی باور نکردنی را برای جذب این انرژیهای طبیعی بسازند. این یک تئوریست که «رمل و اسطرلاب» خوانده میشود.
بنابراین، در واقع با ساخت «اهرام» و سنگهای ایستاده ، ستونهای هرمی و چیزهایی از این دست، ما قادریم با این میدان انرژی طبیعی در اطراف زمین کار کنیم و در یک روش مشابه به طب سوزنی در بدن انسان، میتوانیم همان کار را با زمین هم انجام دهیم . و با گذاشتن سازههای معینی، یا گذاشتن سوزنهایی در منطقهای معین در زمین، ما میتوانیم این انرژیها را برجسته کنیم
در اروپا، خطوط، گاهی در هزاران کیلومتر درازا، از دوران باستان وجود دارند. در اروپا آنها را خطوط «لِی» مینامند. تمامی این نقاط باستانی، به هم متصلند .
خطوط «لِی»، در سراسر اروپا گسترده است؛ از انگلستان تمام راه، تا فرانسه، و پایینتر از آن ایتالیا و همه در یک خط راست . و موضوع حیرتانگیز اینکه بسیاری از این شهرها که روی این خط واقع هستند، ریشه نامشان مقتبس از بیست تا سی شهر است.
همه نقاط روی یک خطند. نقاط باستانشناسی. هر نقطه هم همان ریشه لغوی را دارد. این لغت هم، همیشه «ستاره» است. این کاملا حیرتانگیز است، و به هیچ وجه تصادفی نیست. مردم عصر حجر تصادفا یک سری مکانهای مقدس خود را در دوران پارینهسنگی، روی یک خط نچیدهاند. کسی به آنها گفته که این کار را انجام بدهند، و کسی به آنها گفته که از لغت «ستاره» برای شهرتان استفاده کنید. و ابداً، آنرا تغییر ندهید.
حالا سوال این است که آیا این افراد، فرازمینی بودهاند؟ یا اینکه ممکن است این «خودِ ما»ییم که در واقع فرازمینیهایی هستیم که اهل اینجا نیستیم؟ و به سادگی، یک نژاد قدیمیتر از نوع بشر بوده که از نژاد جوانتر، مراقبت کرده چون قرار بوده که سیاره را به دست این نسل (ما) بسپارد؟
اصل ماجرا این است که این نسل، در زمانی دور در آینده، باید پیرامون این صنایع ساختاری، و نشانهها کلنجار میرفت. و باید شروع به پرسیدن سوال میکرد. و این همان وضعیتی است که ما امروز داریم.
مطلب اصلی که این مکانهای اسرارآمیز میتوانند درباره گذشتهمان به ما ارائه کنند، پیچیدهتر از چیزیست که در مدرسه به ما آموخته شده.
تا زمانی که دانشمندان آینده بتوانند موارد عجیب پیرامون نقاطی خاص بر روی زمین را حل کنند، ما همچنان با سوالاتمان بر جای خواهیم ماند. آیا این مکانها واقعا معابر یا ورودیهایی به «کرم چاله»ها هستند؟ آیا فرازمینیها خود را به زمین منتقل کردهاند، با استفاده از میدانهای الکترومغناطیس موجود در این مکانهای اسرار آمیز؟ و آیا این مکانهای مخفی که برای تمدنهای کهن شناخته شده بودهاند، در تاریخ گم شدهاند؟
تئوری «شبکه تور جهانی»، مفهومیست از همه این سایتهای مخصوص در سراسر دنیا که همه به شیوهای از ریاضیات و تور هندسی به هم متصلند. دانشی که از زمانی سرچشمه میگیرد که ما واقعا میتوانستیم توازن بین طبیعت و هندسه و علم و ریاضیات را بفهمیم.
مشهور است که بومیان استرالیایی این خطوط رویایی را همانطور که در صحرا قدم برمیدارند، تعقیب میکنند . آنها میتوانند این خطوط را روی زمین ببینند، آنطور که خودشان میگویند. چینیها هم معتقدند که میتوانند رد به جا مانده از «اژدها» را ببینند و در حقیقت تمرین بسیار محبوب چینی به نام «فنگ شوی» استفاده از این خطوط انرژی است که از سراسر زمین عبور کرده .
رابطه یگانه بین اشکال هندسی و نقاط معینی در زمین در تاریخ، به تعلیمات مدرسه «فیثاغورث» در یونان باستان میرسد
یکی از مشهورترین فیلسوفان طرفدار «فیثاغورث» در یونان باستان، «افلاطون» است که درباره زمین به عنوان دروازه سطح هندسی یاد میکند. یک حجم شبیه به توپ دوخته شده در فرمهای مختلف هندسی . و مدرسه «فیثاغورت» بدوا میگوید که هندسه، و فرمهای مختلف هندسی همان چیزیست که همه چیز را ایجاد میکند حتی زمین را.
معمای عجیب دیگر در حیطه تمرکز بر مشاهدات «یو.اف.او»، در رابطه با «شبکه توری جهانی» است. قبل از مرگ در 1992، محقق فرانسوی «یو.اف.او»، «ایمی میشل» نقل قول گزارشات فرازمینیها را از زمان واقعه «رازول» در 1947، بر روی نقشه ترسیم کرد
وقتی آنها را روی نقشه آورد، متوجه شد که آنها مشخصا روی خطوط معینی قرار گرفتهاند و شروع به نقطهگذاری این خطوط کرد و دریافت که این خطوط تصادفی نیستند، بلکه در واقع درجهبندی شدهاند نسبت به عرضهای جغرافیایی و اینکه منطق علمی در ورای آن نقطه که «یو.اف.او»ها مشاهده شدهاند وجود دارد.
نظریه پردازان «فضانوردان باستانی» معتقدند که تمرکز سطوح انرژی و مشاهدات «یو.اف.او»، تصادفی نیست. آنها اعلام کردند که موجودات غیرزمینی پیشینیان ما را ملاقات کرده و به آنها از نقاط خاص نیرو در این مکانها، خبر دادهاند. آنها همچنین میگویند که به مردم باستان آموخته شده که چگونه سازههایی باور نکردنی را برای جذب این انرژیهای طبیعی بسازند این یک تئوریست که «رمل و اسطرلاب» خوانده میشود.
بنابراین، در واقع با ساخت «اهرام» و سنگهای ایستاده ، ستونهای هرمی و چیزهایی از این دست، ما قادریم با این میدان انرژی طبیعی در اطراف زمین کار کنیم و در یک روش مشابه به طب سوزنی در بدن انسان، میتوانیم همان کار را با زمین هم انجام دهیم. و با گذاشتن سازههای معینی، یا گذاشتن سوزنهایی در منطقهای معین در زمین، ما میتوانیم این انرژیها را برجسته کنیم
تئوری «شبکه تور جهانی»، مفهومیست از همه این سایتهای مخصوص در سراسر دنیا که همه به شیوهای از ریاضیات و تور هندسی به هم متصلند. دانشی که از زمانی سرچشمه میگیرد که ما واقعا میتوانستیم توازن بین طبیعت و هندسه و علم و ریاضیات را بفهمیم.
مشهور است که بومیان استرالیایی این خطوط رویایی را همانطور که در صحرا قدم برمیدارند، تعقیب میکنند . آنها میتوانند این خطوط را روی زمین ببینند، آنطور که خودشان میگویند. چینیها هم معتقدند که میتوانند رد به جا مانده از «اژدها» را ببینند و در حقیقت تمرین بسیار محبوب چینی به نام «فنگ شوی» استفاده از این خطوط انرژی است که از سراسر زمین عبور کرده .
رابطه یگانه بین اشکال هندسی و نقاط معینی در زمین در تاریخ، به تعلیمات مدرسه «فیثاغورث» در یونان باستان میرسد
یکی از مشهورترین فیلسوفان طرفدار «فیثاغورث» در یونان باستان، «افلاطون» است که درباره زمین به عنوان دروازه سطح هندسی یاد میکند. یک حجم شبیه به توپ دوخته شده در فرمهای مختلف هندسی . و مدرسه «فیثاغورت» بدوا میگوید که هندسه، و فرمهای مختلف هندسی همان چیزیست که همه چیز را ایجاد میکند حتی زمین را.
معمای عجیب دیگر در حیطه تمرکز بر مشاهدات «یو.اف.او»، در رابطه با «شبکه توری جهانی» است. قبل از مرگ در 1992، محقق فرانسوی «یو.اف.او»، «ایمی میشل» نقل قول گزارشات فرازمینیها را از زمان واقعه «رازول» در 1947، بر روی نقشه ترسیم کرد
وقتی آنها را روی نقشه آورد، متوجه شد که آنها مشخصا روی خطوط معینی قرار گرفتهاند و شروع به نقطهگذاری این خطوط کرد و دریافت که این خطوط تصادفی نیستند، بلکه در واقع درجهبندی شدهاند نسبت به عرضهای جغرافیایی و اینکه منطق علمی در ورای آن نقطه که «یو.اف.او»ها مشاهده شدهاند وجود دارد.
نظریه پردازان «فضانوردان باستانی» معتقدند که تمرکز سطوح انرژی و مشاهدات «یو.اف.او»، تصادفی نیست. آنها اعلام کردند که موجودات غیرزمینی پیشینیان ما را ملاقات کرده و به آنها از نقاط خاص نیرو در این مکانها، خبر دادهاند. آنها همچنین میگویند که به مردم باستان آموخته شده که چگونه سازههایی باور نکردنی را برای جذب این انرژیهای طبیعی بسازند این یک تئوریست که «رمل و اسطرلاب» خوانده میشود.
بنابراین، در واقع با ساخت «اهرام» و سنگهای ایستاده ، ستونهای هرمی و چیزهایی از این دست، ما قادریم با این میدان انرژی طبیعی در اطراف زمین کار کنیم و در یک روش مشابه به طب سوزنی در بدن انسان، میتوانیم همان کار را با زمین هم انجام دهیم. و با گذاشتن سازههای معینی، یا گذاشتن سوزنهایی در منطقهای معین در زمین، ما میتوانیم این انرژیها را برجسته کنیم
همه نقاط روی یک خطند. نقاط باستانشناسی. هر نقطه هم همان ریشه لغوی را دارد. این لغت هم، همیشه «ستاره» است. این کاملا حیرتانگیز است، و به هیچ وجه تصادفی نیست. مردم عصر حجر تصادفا یک سری مکانهای مقدس خود را در دوران پارینهسنگی، روی یک خط نچیدهاند. کسی به آنها گفته که این کار را انجام بدهند، و کسی به آنها گفته که از لغت «ستاره» برای شهرتان استفاده کنید. و ابداً، آنرا تغییر ندهید.
حالا سوال این است که آیا این افراد، فرازمینی بودهاند؟ یا اینکه ممکن است این «خودِ ما»ییم که در واقع فرازمینیهایی هستیم که اهل اینجا نیستیم؟ و به سادگی، یک نژاد قدیمیتر از نوع بشر بوده که از نژاد جوانتر، مراقبت کرده چون قرار بوده که سیاره را به دست این نسل (ما) بسپارد؟
اصل ماجرا این است که این نسل، در زمانی دور در آینده، باید پیرامون این صنایع ساختاری، و نشانهها کلنجار میرفت. و باید شروع به پرسیدن سوال میکرد. و این همان وضعیتی است که ما امروز داریم.
مطلب اصلی که این مکانهای اسرارآمیز میتوانند درباره گذشتهمان به ما ارائه کنند، پیچیدهتر از چیزیست که در مدرسه به ما آموخته شده.
تا زمانی که دانشمندان آینده بتوانند موارد عجیب پیرامون نقاطی خاص بر روی زمین را حل کنند، ما همچنان با سوالاتمان بر جای خواهیم ماند. آیا این مکانها واقعا معابر یا ورودیهایی به «کرم چاله»ها هستند؟ آیا فرازمینیها خود را به زمین منتقل کردهاند، با استفاده از میدانهای الکترومغناطیس موجود در این مکانهای اسرار آمیز؟ و آیا این مکانهای مخفی که برای تمدنهای کهن شناخته شده بودهاند، در تاریخ گم شدهاند؟
رابطه یگانه بین اشکال هندسی و نقاط معینی در زمین در تاریخ، به تعلیمات مدرسه «فیثاغورث» در یونان باستان میرسد (ت
یکی از مشهورترین فیلسوفان طرفدار «فیثاغورث» در یونان باستان، «افلاطون» است که درباره زمین به عنوان دروازه سطح هندسی یاد میکند. یک حجم شبیه به توپ دوخته شده در فرمهای مختلف هندسی . و مدرسه «فیثاغورت» بدوا میگوید که هندسه، و فرمهای مختلف هندسی همان چیزیست که همه چیز را ایجاد میکند حتی زمین را.
معمای عجیب دیگر در حیطه تمرکز بر مشاهدات «یو.اف.او»، در رابطه با «شبکه توری جهانی» است. قبل از مرگ در 1992، محقق فرانسوی «یو.اف.او»، «ایمی میشل» نقل قول گزارشات فرازمینیها را از زمان واقعه «رازول» در 1947، بر روی نقشه ترسیم کرد
وقتی آنها را روی نقشه آورد، متوجه شد که آنها مشخصا روی خطوط معینی قرار گرفتهاند و شروع به نقطهگذاری این خطوط کرد و دریافت که این خطوط تصادفی نیستند، بلکه در واقع درجهبندی شدهاند نسبت به عرضهای جغرافیایی و اینکه منطق علمی در ورای آن نقطه که «یو.اف.او»ها مشاهده شدهاند وجود دارد.
نظریه پردازان «فضانوردان باستانی» معتقدند که تمرکز سطوح انرژی و مشاهدات «یو.اف.او»، تصادفی نیست. آنها اعلام کردند که موجودات غیرزمینی پیشینیان ما را ملاقات کرده و به آنها از نقاط خاص نیرو در این مکانها، خبر دادهاند. آنها همچنین میگویند که به مردم باستان آموخته شده که چگونه سازههایی باور نکردنی را برای جذب این انرژیهای طبیعی بسازند. این یک تئوریست که «رمل و اسطرلاب» خوانده میشود.
بنابراین، در واقع با ساخت «اهرام» و سنگهای ایستاده ، ستونهای هرمی و چیزهایی از این دست، ما قادریم با این میدان انرژی طبیعی در اطراف زمین کار کنیم و در یک روش مشابه به طب سوزنی در بدن انسان، میتوانیم همان کار را با زمین هم انجام دهیم . و با گذاشتن سازههای معینی، یا گذاشتن سوزنهایی در منطقهای معین در زمین، ما میتوانیم این انرژیها را برجسته کنیم
در اروپا، خطوط، گاهی در هزاران کیلومتر درازا، از دوران باستان وجود دارند. در اروپا آنها را خطوط «لِی» مینامند. تمامی این نقاط باستانی، به هم متصلند .
خطوط «لِی»، در سراسر اروپا گسترده است؛ از انگلستان تمام راه، تا فرانسه، و پایینتر از آن ایتالیا و همه در یک خط راست . و موضوع حیرتانگیز اینکه بسیاری از این شهرها که روی این خط واقع هستند، ریشه نامشان مقتبس از بیست تا سی شهر است.
همه نقاط روی یک خطند. نقاط باستانشناسی. هر نقطه هم همان ریشه لغوی را دارد. این لغت هم، همیشه «ستاره» است. این کاملا حیرتانگیز است، و به هیچ وجه تصادفی نیست. مردم عصر حجر تصادفا یک سری مکانهای مقدس خود را در دوران پارینهسنگی، روی یک خط نچیدهاند. کسی به آنها گفته که این کار را انجام بدهند، و کسی به آنها گفته که از لغت «ستاره» برای شهرتان استفاده کنید. و ابداً، آنرا تغییر ندهید.
حالا سوال این است که آیا این افراد، فرازمینی بودهاند؟ یا اینکه ممکن است این «خودِ ما»ییم که در واقع فرازمینیهایی هستیم که اهل اینجا نیستیم؟ و به سادگی، یک نژاد قدیمیتر از نوع بشر بوده که از نژاد جوانتر، مراقبت کرده چون قرار بوده که سیاره را به دست این نسل (ما) بسپارد؟
اصل ماجرا این است که این نسل، در زمانی دور در آینده، باید پیرامون این صنایع ساختاری، و نشانهها کلنجار میرفت. و باید شروع به پرسیدن سوال میکرد. و این همان وضعیتی است که ما امروز داریم.
مطلب اصلی که این مکانهای اسرارآمیز میتوانند درباره گذشتهمان به ما ارائه کنند، پیچیدهتر از چیزیست که در مدرسه به ما آموخته شده.
تا زمانی که دانشمندان آینده بتوانند موارد عجیب پیرامون نقاطی خاص بر روی زمین را حل کنند، ما همچنان با سوالاتمان بر جای خواهیم ماند. آیا این مکانها واقعا معابر یا ورودیهایی به «کرم چاله»ها هستند؟ آیا فرازمینیها خود را به زمین منتقل کردهاند، با استفاده از میدانهای الکترومغناطیس موجود در این مکانهای اسرار آمیز؟ و آیا این مکانهای مخفی که برای تمدنهای کهن شناخته شده بودهاند، در تاریخ گم شدهاند؟