14-09-2012، 15:57
تمام خلوت من پر شد از بهانه تو
نیامدی و به سر شد بهار قصه من
هنوز خاطره ام با تو همچنان آبی است
اگرچه رفته ای از خیال روشن من
اگرچه به خواهش رویا رسیده ای اکنون
اگرچه حد فاصله پیداست در این یلدا
و در خزان واپسین احساس
شکسته ای تو عهد وفاداری خود را
همیشه در تپش لحظه های من هستی
تویی که شبانه پنجره نگاهت را
به روی چشمان بارانی ام بستی