» گـفـتگوی آزاد نسخه 280 «

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

اورین.......
ولی من دلم ب خاطر این میسوزه ک بابام ی خونه ساخته ک طبقه اولش واس داداشم شد و طبقه دومش واس خواهرم و طبقه سومش هم ک خود بابا مامانم...اونقت وقتی جمع همه جمعه من برم ی شهر دیگه...مخصوصا این ک من خیلی باباییم....ولی سر اخر تصمیم گرفتیم این خونه رو بذاریم برا تابستونا و خودمون هر شهری من قبول شدم خونه بگیریم.......
اووووف کاشکی داداش من از تو یکم یاد بگیره ک مثه ادامس ب ما نچسبه...خیلی خوشم میاد از عروس جماعت ور دلمم قراره باشه نکبت.اییییییشششش

از الان خواهر شوهر بازی ؟ :v
+
سارا جوابتو صفحه قبل دادم .. فک کنم نبینی ..

عزیزم بنده 8 ساله ک خواهرشوهرم....اخه داداشم اکتیو بود 20 سالگی عاشق شد....
ولی خداییش خواهرم ک ازم بزرگتره نمیتونه این گوش عروسمونو بکشه...ولی بنده اعتراف می کنم از اون خواهرشوهرام....خخخخخ..بهتر...اصن عروس همیشه باس ادب بشه...بعله...همه خواهرشوهرا گلن گل...مخصوصا خودم....

بیچاره اون زن داداشت ..
زن من در اینده خوشبخت میشه :|
من مامانم دختر دوسته .. ابیجمم خیلی مهربونه ..
حال میکنه زنه ._. هیچ مشکلی نخواهیم داشت :v

اخه ی دختر ک اومده داداش منو تور کرده با قد 157.....داداش من درسته کنار من کوتاه ب نظر میاد ولی هرچی باشه قد و هیکلش از زنش سره...قدش 184..اصن بهم میخورن عایا؟؟؟قد خیلی مساله مهمیه...خواهر تورو هم میبینیم....خواهرا رو داداششون خیلی حساسن

قد مهم نی باو .. مهم تفاهمه :|
مهم علاقست :|
مهم مم* هس ._.
+
اامیر ی سوژه گرفتی :v
اینا نمیدونن داستان چیه