11-12-2015، 22:49
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آدمی دو قلب دارد،قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر،قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد،همان که گاهی می شکند،گاهی می گیرد و گاهی می سوزد،گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود...با این دل است که عاشق می شویم،با این دل است که دعا می کنیم،با همین دل است که نفرین می کنیم،و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم،این قلب اما در سینه جا نمی شودو به جای اینکه بتپد…..می وزد و می بارد و می گردد و می تابداین قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد،سیاه و سنگ هم نمی شود،از دست هم نمی رود...زلال است و جاری مثل رود و نسیم و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماندبالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد...این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کندوقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزدوقتی تو می رنجی او می بخشد…این قلب کار خودش را می کند،نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت،نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی...و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اندبه خاطر قلب دیگرشان،به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند... مشق امشب را بگومیدانم باز هم دلتنگی،روی سفیدی خطوط تار لبانم جاری مشود و من بی اختیار روی کاغذ اینبارمی نویسم"درد دارم"بعضی دردها و چیزهاچـقدر دیدن و شنیدنش تحمل میخواد….خالی ام از حرف….پرم از دلتنگی

آدمی دو قلب دارد،قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر،قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد،همان که گاهی می شکند،گاهی می گیرد و گاهی می سوزد،گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود...با این دل است که عاشق می شویم،با این دل است که دعا می کنیم،با همین دل است که نفرین می کنیم،و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم،این قلب اما در سینه جا نمی شودو به جای اینکه بتپد…..می وزد و می بارد و می گردد و می تابداین قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد،سیاه و سنگ هم نمی شود،از دست هم نمی رود...زلال است و جاری مثل رود و نسیم و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماندبالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد...این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کندوقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزدوقتی تو می رنجی او می بخشد…این قلب کار خودش را می کند،نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت،نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی...و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اندبه خاطر قلب دیگرشان،به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند... مشق امشب را بگومیدانم باز هم دلتنگی،روی سفیدی خطوط تار لبانم جاری مشود و من بی اختیار روی کاغذ اینبارمی نویسم"درد دارم"بعضی دردها و چیزهاچـقدر دیدن و شنیدنش تحمل میخواد….خالی ام از حرف….پرم از دلتنگی