یک روز دیر که دیگــَـر، بازگشت هیچ معنایی نخواهد داشت، باز خواهی گــَشت! روزی که در مُرداب قلبَم هیچ نیلوفَر وَحشی ای برای پیچیدَن به دور قامَتت نَمی روید روزی که دیگر، بهانه ای برای زیستَن وجود نخواهَد داشت... - باز خواهی گـــَشت! روزی که تمام لحظه های سپُرده بر باد ، تو را در پیش رویم - بر خاک می اَفکــَـنند یک روز... یک روزِ دیــــــــــــر!
یک روز دیر که دیگــَـر، بازگشت هیچ معنایی نخواهد داشت، باز خواهی گــَشت! روزی که در مُرداب قلبَم هیچ نیلوفَر وَحشی ای برای پیچیدَن به دور قامَتت نَمی روید روزی که دیگر، بهانه ای برای زیستَن وجود نخواهَد داشت... - باز خواهی گـــَشت! روزی که تمام لحظه های سپُرده بر باد ، تو را در پیش رویم - بر خاک می اَفکــَـنند یک روز... یک روزِ دیــــــــــــر!
کوچــــک که بودم کشتــے هایم غرق مــےشد سریـع دفتر مشــقـم را مـےکندم و دوبـــاره یکی عیــن آن را مـــےســــاختم؛
حالــــــا...
روزهـــاست که کشتی هایم غرق شده و تنهـا در حســــرت آنـــــم که چرا دیگر دفتر مشقــے ندارم؟؟
یک روز دیر که دیگــَـر، بازگشت هیچ معنایی نخواهد داشت، باز خواهی گــَشت! روزی که در مُرداب قلبَم هیچ نیلوفَر وَحشی ای برای پیچیدَن به دور قامَتت نَمی روید روزی که دیگر، بهانه ای برای زیستَن وجود نخواهَد داشت... - باز خواهی گـــَشت! روزی که تمام لحظه های سپُرده بر باد ، تو را در پیش رویم - بر خاک می اَفکــَـنند یک روز... یک روزِ دیــــــــــــر!
کوچــــک که بودم کشتــے هایم غرق مــےشد سریـع دفتر مشــقـم را مـےکندم و دوبـــاره یکی عیــن آن را مـــےســــاختم؛
حالــــــا...
روزهـــاست که کشتی هایم غرق شده و تنهـا در حســــرت آنـــــم که چرا دیگر دفتر مشقــے ندارم؟؟