« گــفـتـگوی آزاد » نسخه 285

[ʜɪᴅᴅᴇɴ]

---

احسان دُخترِ مردُمُ از زندگی سیر کردی ._.
این الان اَفسُردگی میگیرهـ میفته کُنجِ خونه شوهرم براش پیدا نمیشه
+
= تُرشیـدهـ میشه ►

._________________.

███████████████████████████████

میدونم ، خیلی دِلسوزم .____.

آره خیلی :|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||​||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||​|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

---

راس می گی..
تو علی رضا بودی نه؟
همونی که قرار بود برام آواتار پیدا کنه...
اشتباه شد!
ببخشید!
ولی یادمه پسر خوبی بودی..
قرآن خون بودی..

علی هستم بانو ._.
aliiii
._.
قُرآن خون نبودم نماز خون بودم ._.
شما خوبی آرمیا خانوم؟.."

پس علی رضا کی بود؟
تو اونی نبودی که قرار بود به من آواتار بده؟ .-.
یعنی حافظمو از دست دادم؟
یعنی آلزایمر گرفتم؟
یعنی دارم میمیرم؟ :||||||||
آرمینا هستم نه آرمیا...

منم ی زمانی میخواستم بهت آواتار بدم ._.
ولی علی هستم ._."
و نایس تو میت یو برای بار مجدد :||
الان هم برم آواتار پیدا کنم برات
عِینِ این میمونه که لباس سیاهِ یه نفرو بعدِ چهلم از تنش در بیاری براش لباس بگیری :|||||

منم خوشبختم !
واقعا؟ مطمئنی ؟

وای نه من خودمُ نمیشناسم :|
.__.