« گــفـتـگوی آزاد » نسخه 285

[ÆҐÆŠĦ]

ابتکاری بود واقعا حکیمانه که قبلا بدست من طراحی گشته بود (;
و سخنی دارم سوال بر انگیز..!
که امیر حسین هَمی رستگار گشتُ همی دارایِ فرزند شُد..!
و تو چرا همچنان آسُ پاس مانده ای?؟
اِی برادرِ بزرگ که جانم فدای تو قُربان مهربانیُ لُطفُ صفای تو
▲ با اندکی تَلخیص▲
همی میگفتم که راه رستگاری را در پیش بگیر ای دوست که نمیدانتمت خانه ی دوست کجـــــآست..؟
:|

پسر كو ندارد نشان از پدرD:
:|
اري سوْالي بود داستان دار :|
آسو پاسي را ترجيح ميدهم به زندگي بد بختي خانواده كيفو دادا دعوا و فريادو غيره:|
جواب اين سوْال بسي محرمانه است بين منو دو دوست ديگر:|
خوش ندارم شخصي خداي ناكرده بيخيال:|
بندر بسي داراي هواي جاي خالي است:|

آری دارد بیاُ ببین :||
هوای بندر معلوم است که بَسی شدیداً بر تو ساخته است :|!
بهار بهار ندای ما V:
تو گَر از عَهدِ خُردیَّت یاد آمدی ،که آسُ پاس بودی در کنار من ، نکردی در این روز بر من جَفا ،که تو نَره غولیُ من پیر پِسر :|||
._.
جای من راهم در بندر پُر نـَما
یاد دارم که در اَیـام نوجوانی گُستاخُ احمق بودی ._. "

چيو؟D:
اري شكم بسي راه افتاده است اي پسرك خرد:|
d:
منظور خودت بودي :| ميدونم خيلي نكته ريزي بود:|
والا سينه هاي سپر زنان بندر جايي برا خود من نيز نگذاشته اين اي پسر:٧
باز تو دختر خاطرات منو كه در با ه تو نوشتم برداشتي؟:|

هـ ـه هـ ـه D:
:|
تُخم کبوتر مِیل کن که زبانت هم راهـ بیفتد..!
ترانه ای بندری بخوان، اندکی جمع شاد شَود (:
جمله ی پایانی ات برایم نا مفهومُ نا آشناست'
دَردِ دِـل با کـه بگویـَم ای دوسـ ـت?

زقنبود:-]
بلد نيستم پسرك:|
برا پيشگو هم نا اشنا بوده مثل اينكه:/
با بگوي اي پسرك كبريت فروش:|

---

ابتکاری بود واقعا حکیمانه که قبلا بدست من طراحی گشته بود (;
و سخنی دارم سوال بر انگیز..!
که امیر حسین هَمی رستگار گشتُ همی دارایِ فرزند شُد..!
و تو چرا همچنان آسُ پاس مانده ای?؟
اِی برادرِ بزرگ که جانم فدای تو قُربان مهربانیُ لُطفُ صفای تو
▲ با اندکی تَلخیص▲
همی میگفتم که راه رستگاری را در پیش بگیر ای دوست که نمیدانتمت خانه ی دوست کجـــــآست..؟
:|

پسر كو ندارد نشان از پدرD:
:|
اري سوْالي بود داستان دار :|
آسو پاسي را ترجيح ميدهم به زندگي بد بختي خانواده كيفو دادا دعوا و فريادو غيره:|
جواب اين سوْال بسي محرمانه است بين منو دو دوست ديگر:|
خوش ندارم شخصي خداي ناكرده بيخيال:|
بندر بسي داراي هواي جاي خالي است:|

---

عه
آرش تويى ?

شرمنده داداش اومدم پروفايلت شناختم
چه خبر از هواى ناب بندر

ها خودُمُم:|
دشمنت
منظورت هواي چيزي بندر برا يه فرد گرمايي ديگه؟D:

---

پ.خ بیا کارت دارم ._.

باش:|

??
نه عامو
فاز نگير
منظورم دقيقا دماى هوا بر مقياس سانتى گراد هست

داستان و رمانتيكش نكن
عه
?

زارت:|
والا بيلميرم من يه دثگاه دي وي دي انداخطم اين گوشه با فيلماي مسطحجن:^
هوا شانسي نميبينم:|

اولا ذارت رو با ز دسته دار مينويسن
بهدشم
بيل ميرمو خوب اومدى دمت گرم

خخخخخخخ

لا مصب تو آب و هوارم از ديدگاه مستحجن باهاش
برخورد ميكنى
يكم بخودت مسلط باش داداشى
???

ظارت؟D:
D:
ها ها D:
نميشه مردD:

---

من را غَمی نُبُوَد ((;
سُخن بگوی همچنان..."
        ▼
       ای آرش

والا ما نيز بيرون به سر ميبرديم:|
داشتم آبپز ميشدم اومد:|

---

 اتفاقا عموی منم تو دادگستری کار میکنه...

بگو آقاي ارام سلام ميرسونن(؛
اواتارتم عوض كن:|
تو موضوعاي مردم كم اسپم بده:|
شبام قبل از خواب برو دسشويي:|