24-03-2016، 1:45
به یاد لب های تشنه ای که لب هایم تشنه بود می افتم
به یاد زبانی که هر لحظه می گفت دوست دارم
به یاد تنی که هر دفعه بغلم می کرد با ان گرم می شدم
به یاد قلبی که تا صدایش را می شنیدم ارام می شدم
به یاد نفس هایی که مرا زنده می کرد
و اما چشمانی که زمانی که پیش من نبود برای دیگری بود و زیبایی دیگری را برانداز می کرد و باز هم عاشق دیگری می شد.
به یاد زبانی که هر لحظه می گفت دوست دارم
به یاد تنی که هر دفعه بغلم می کرد با ان گرم می شدم
به یاد قلبی که تا صدایش را می شنیدم ارام می شدم
به یاد نفس هایی که مرا زنده می کرد
و اما چشمانی که زمانی که پیش من نبود برای دیگری بود و زیبایی دیگری را برانداز می کرد و باز هم عاشق دیگری می شد.