26-03-2016، 23:16
{ داستان آخر }
رسيد آهنگ آخر بايد حرف ها رو بگيم
ديگه وقت نمونده بايد شب راهُ بريم
ولى مى ريم، مى رسيم هستيم مسير رو از بر
اين يه رابطه است بين مغز و قلم و دفتر
آره هميشه بوده خب هدف من
بهتر شدن ميره جلو قلم يه ضرب
چون حس دارم حرف دارم من آسون شعر
مى نويسم و مى خونم تا دل آروم شه
٩ هفته گذشت پخته تر شديم
هر دفعه رو صحنه گشنه تر شديم
تصويرسازى كرديم از بچگى
گفتيم قهرمان نمى فهمه طعم خستگى
انرژى دادين با انرژى نوشتيم
شب سوم پرچم رو دودستى گرفتيم
رفتيم بالا كوبيديم به سقف
واسه رپ خبردار رسما تو صف
هستم چونكه نسلم گرفت دستم
اين بالا حالا از آسمون وصلم
مى گن خسته ام اما اينو بدون تا آخرش هستم
چونكه ياد گرفتيم ما رمز پرواز
با قلم و كاغذ گذشت روز و شب ها
من كه گفتم باشه تقصيره من
نام ايران شدش تسكين درد
(همخوان)
ما رد شديم از باد و بوران
رسيديم يه جاى خوب حالا
ميريم رو به فردا
ما ردشديم از باد و بوران
رسيديم يه جاى خوب تا
تا بگيريم دنيا رو تو دستا
صداى بارون ُ بشنو
بشينُ اشك هاى ابرها رو بشمر
حرف مردمُ يك عمر شنيدم
به خودم من دادم يك قول
كه بنويسم هر شب يه خط
خطرناك مثل عقرب يه ضرب
بزنم و بگن الحق كه حرف
نداره بپيچه صدام در سطح شهر
هيپ هاپى ها از غرب تا شرق
با ما راه بيان با ما هم رزم بشن
آره خدا رو من شاكرم
از اينكه سالمم
مى تونم بخونم ببينم و راه برم
از اينكه عاشقم اينكه هنوز زنده ام
از اينكه واسه پيشرفت من هنوز تشنه ام
درسته كه رسيد باز داستان آخر
ولى من تازه هنوز اول راهم
ما رد شديم از باد و بوران
رسيديم يه جاى خوب حالا
ميريم رو به فردا
ما ردشديم از باد و بوران
رسيديم يه جاى خوب تا
تا بگيريم دنيا رو تو دستا
ممنون از اونيكى پشتمون بودش
اونى كه باعث رشدمون شدش
ممنون از اونا كه حاشيه ساختن
واسه من مهم دوستام و خاطرهاشن
رسيد آهنگ آخر بايد حرف ها رو بگيم
ديگه وقت نمونده بايد شب راهُ بريم
ولى مى ريم، مى رسيم هستيم مسير رو از بر
اين يه رابطه است بين مغز و قلم و دفتر
آره هميشه بوده خب هدف من
بهتر شدن ميره جلو قلم يه ضرب
چون حس دارم حرف دارم من آسون شعر
مى نويسم و مى خونم تا دل آروم شه
٩ هفته گذشت پخته تر شديم
هر دفعه رو صحنه گشنه تر شديم
تصويرسازى كرديم از بچگى
گفتيم قهرمان نمى فهمه طعم خستگى
انرژى دادين با انرژى نوشتيم
شب سوم پرچم رو دودستى گرفتيم
رفتيم بالا كوبيديم به سقف
واسه رپ خبردار رسما تو صف
هستم چونكه نسلم گرفت دستم
اين بالا حالا از آسمون وصلم
مى گن خسته ام اما اينو بدون تا آخرش هستم
چونكه ياد گرفتيم ما رمز پرواز
با قلم و كاغذ گذشت روز و شب ها
من كه گفتم باشه تقصيره من
نام ايران شدش تسكين درد
(همخوان)
ما رد شديم از باد و بوران
رسيديم يه جاى خوب حالا
ميريم رو به فردا
ما ردشديم از باد و بوران
رسيديم يه جاى خوب تا
تا بگيريم دنيا رو تو دستا
صداى بارون ُ بشنو
بشينُ اشك هاى ابرها رو بشمر
حرف مردمُ يك عمر شنيدم
به خودم من دادم يك قول
كه بنويسم هر شب يه خط
خطرناك مثل عقرب يه ضرب
بزنم و بگن الحق كه حرف
نداره بپيچه صدام در سطح شهر
هيپ هاپى ها از غرب تا شرق
با ما راه بيان با ما هم رزم بشن
آره خدا رو من شاكرم
از اينكه سالمم
مى تونم بخونم ببينم و راه برم
از اينكه عاشقم اينكه هنوز زنده ام
از اينكه واسه پيشرفت من هنوز تشنه ام
درسته كه رسيد باز داستان آخر
ولى من تازه هنوز اول راهم
ما رد شديم از باد و بوران
رسيديم يه جاى خوب حالا
ميريم رو به فردا
ما ردشديم از باد و بوران
رسيديم يه جاى خوب تا
تا بگيريم دنيا رو تو دستا
ممنون از اونيكى پشتمون بودش
اونى كه باعث رشدمون شدش
ممنون از اونا كه حاشيه ساختن
واسه من مهم دوستام و خاطرهاشن