16-05-2016، 16:59
تازه فهمیدم
وسعت حرف های من به اندازه ی شعاع خمیازه ی توست !
.
.
.
روباهى داشت با موبایلى شماره میگرفت زاغه از بالاى درخت گفت:
پایین آنتن نمىده بده برات شماره بگیرم!!
روباه تا موبایل رو داد به زاغ
راغ گفت: این عوض اون قالب پنیری که کلاس سوم ابتدایى ازم زدی !
.
.
.
زن : عزیزم ، دنبال چی میگردی ؟
شوهر : هیچی
زن : هیچی !؟
یه ۴ ساعتی هست زل زدی به اون قباله ازدواج مون!
شوهر : دنبال تاریخ انقضا شم !
.
.
.
به یه بنده خدایی میگن:
بزرگترین سوال زندگیت چیه ؟
میگه:…….
برق میره کجا میره !؟
وسعت حرف های من به اندازه ی شعاع خمیازه ی توست !
.
.
.
روباهى داشت با موبایلى شماره میگرفت زاغه از بالاى درخت گفت:
پایین آنتن نمىده بده برات شماره بگیرم!!
روباه تا موبایل رو داد به زاغ
راغ گفت: این عوض اون قالب پنیری که کلاس سوم ابتدایى ازم زدی !
.
.
.
زن : عزیزم ، دنبال چی میگردی ؟
شوهر : هیچی
زن : هیچی !؟
یه ۴ ساعتی هست زل زدی به اون قباله ازدواج مون!
شوهر : دنبال تاریخ انقضا شم !
.
.
.
به یه بنده خدایی میگن:
بزرگترین سوال زندگیت چیه ؟
میگه:…….
برق میره کجا میره !؟