به آن لبخندت که چون لبخند گلهاست / به رخسارت که چون مهتاب زیباست
به گلهای بهار عشق و مستی / به قرآنی که آن را میپرستی
قسم ای نازنین تا زنده هستم / تو را من دوست دارم میپرستم
درون کلبه تاریک و تارم / تویی تنها چراغ روزگارم
کبوترهای شعرم تیر خوردند / نمیبینی که عمری بی قرارم

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی… ویکتور هوگو
