اینکه دوستم داشته باشی
مثل این است که
عابری در پیاده رو
ناگهان در آغوشم بگیرد
همین قدر بعید
همین قدر ممکن ..
با نامه هاى كاغذى ام کشتی می سازم
ده ها کشتی بادبانی کوچک !
رهایشان می کنم
به همان رودی که می رود
به سمت خانه ی تو !
فقط ترسم از این است
پیش از آنکه نامه هایم را بخوانی
کشتی هایم غرق شوند !
مثل این است که
عابری در پیاده رو
ناگهان در آغوشم بگیرد
همین قدر بعید
همین قدر ممکن ..
با نامه هاى كاغذى ام کشتی می سازم
ده ها کشتی بادبانی کوچک !
رهایشان می کنم
به همان رودی که می رود
به سمت خانه ی تو !
فقط ترسم از این است
پیش از آنکه نامه هایم را بخوانی
کشتی هایم غرق شوند !