18-12-2016، 18:34
ما یه استاد مرد واسه المپیاد داریم که نسبتا جوونه....معلممون می گفت: نصف بچه های کلاسش پارسال عاشقش شدن.(ایییییییییییییی.....چه بد سلیقه بودن)
اینشون جلسه ی اول که اومد؛سر تا پاش مشکی بود....گفتیم چون محرم و صفره حتمن اینجوریه......جلسه ی بعدشم مشکی پوش اومد....جلسه ی سوم که شد یکی از بچه ها قبل از اینگه بیاد سر کلاس روی صندلیش، گچ رو خورد کرد و ریخت....
جاتون خالی .... ایشون که اومد سرکلاس شلواری که پاش بود تقریبا ذغال سنگی بود....چون هوا سرد بود یه پالتوی کوتاه مشکی هم تنش بود....وقتی اومد اول کیف لب تاپش رو گذاشت رو صندلی، بعدکیفش رو گذاشت رو میز و خودش نشست رو صندلی، دوباره بلند شد...پالتوش رو در آورد نشست رو صندلی.....حالا زمانی که داشت چیزی پایه تخته می نوشت، چون پشتش به ما بود ما شلوار و پیراهن کثیفش رو که میدیدیم ینی قرررمز میشدیم.....
آخرشم هییییییییییچی نفهمید ولییییییی با اون شلوارش، اصلا نیومد سرکلاس در جلسات بعد.....
خیلی جالب بود که بعد از کلاس ما باید می رفت دانشگاه....شما ببینین چی شد دیگه
اینشون جلسه ی اول که اومد؛سر تا پاش مشکی بود....گفتیم چون محرم و صفره حتمن اینجوریه......جلسه ی بعدشم مشکی پوش اومد....جلسه ی سوم که شد یکی از بچه ها قبل از اینگه بیاد سر کلاس روی صندلیش، گچ رو خورد کرد و ریخت....
جاتون خالی .... ایشون که اومد سرکلاس شلواری که پاش بود تقریبا ذغال سنگی بود....چون هوا سرد بود یه پالتوی کوتاه مشکی هم تنش بود....وقتی اومد اول کیف لب تاپش رو گذاشت رو صندلی، بعدکیفش رو گذاشت رو میز و خودش نشست رو صندلی، دوباره بلند شد...پالتوش رو در آورد نشست رو صندلی.....حالا زمانی که داشت چیزی پایه تخته می نوشت، چون پشتش به ما بود ما شلوار و پیراهن کثیفش رو که میدیدیم ینی قرررمز میشدیم.....
آخرشم هییییییییییچی نفهمید ولییییییی با اون شلوارش، اصلا نیومد سرکلاس در جلسات بعد.....
خیلی جالب بود که بعد از کلاس ما باید می رفت دانشگاه....شما ببینین چی شد دیگه