معما!!

[ѕтяong]

1.مدیرعامل شرکتی قصد سفری کاری دارد و هنگام خروج از شرکت برای رفتن به فرودگاه یکی از نگهبانان شیفت شب جلویش را گرفته و می گوید که دیشب خواب دیده که هواپیمای این سفر سقوط می کند. مدیرعامل پس از چند بار مقاومت دربرابر نگهبان بلاخره راضی می شود که این سفر را عقب بندازد. فردای آن روز خبر سقوط هواپیما در رسانه پخش می شود و مدیر عامل پس از شنیدن این خبر دستور می دهد که حقوق این نگهبان را با پاداش بدهند و او را اخراج کنند!


علت اخراج نگهبان از شرکت چیست؟

2.شرلوک هلمز در خیابان قدم میزد که دید مردم زیادی جمع شده اند. آنها دور بدن یک زن مُرده حلقه زده بودند. بدن را بازرسی کرد و یک کیف پول یافت. اسمش آنا بود و با همسرش تماس گرفت و به او گفت که همسرش مُرده است.


شوهرش گفت امکان ندارد. شرلوک گفت بیا اینجا و مرگش را تایید کن. بعد از ده دقیقه شوهرش آمد و جسد را دید و شروع به گریه کرد. شرلوک به افسر پلیس نگاه کرد و گفت شوهرش را بازداشت کنید او قاتل است.


چرا؟








پاسخ و حدسیات خود را در قسمت نظرات ارسال کنید


لطفن اگه تکراری هست به بزرگی خودتو ببخشید ممنون....