[ گفت و گو آزاد نسخه ۳۰۳ ]

[ÆMÆշЇÑζ]

[quote='-Demoniac-' pid='3316755' dateline='1493824446']
الان چه ربطی به زندگی داشت ؟:|
والا من تا حالا نخواستم خودمو به رخ کسی بکشم یا اینکه بگم شاخم !
فقط خواستم دعواتونو پایان بدم (:
اصلا بزنین همدیگرو نابود کنین !
+
خدافظ -_-

ولش كن امروز كلا همه اعصبا به خرابس..

ناراحت نشو ميبيني كه ادبياتش همينه  : )

ارزش نداره..!!

بابا خسته شدم تو مدرسه ام امروز دعوا شده بود رفته بودم میگفتم دعوا نکنید اخرشم خودم با یکی دعوام شد اونا اومدن منو جدا کردن :|
حالا ام اینجا :|
بعدشم من از تو ک یه کار بر قدیمی هستی تو قع نداشتم ک با یه کار بر تازه وارد مث صبا دهن به دهن بذاری !
بالاخره اونم درست میشه و یاد میگیره ک چطوری باید رفتار کنه ! همیشه ک ادما یه جور نیستن ... بالاخره تغییر میکنن !

ميزدي ميكشتيش  : )

ما امروز ناظم هامون به هم پريدن مث پلنگ  :|


حق با شما.. بايد منتظر تغيير بمونيم ...

خواهر اينجا خيليا هستن با سابقه هستن مث اون دوست عزيز..

ولي وقتي متوجه نميشن يه سري آداب اجتماعي رو..بد خراب ميشه اون سابقه مثلا درخشانشون  : )

از بعضيا اصن انتظار نميره !!!

عجيب بود..
به قران یقشو گرفته بودم اگه رومینا نمیگرفتم میزدمش :|
اخه نمیدونی چی راجب من گفته بود ک -_-
منم امروز داشتم از دفتر معلمامون رد میشدم دیدم سالاریان (معلم زبان )داره با یه بنده خدایی دعوا میکنه :| قدش نصف منه ولی ابهتی داره عا :/
تنم از اون پشت لرزید :|||||||

بی خیال دیگه :/

ایــــول..من عاشق دهوا دخترام ‎⌒.⌒
فایده نداره..باید میکشتیش‎^o^‎
ولش کن..یه غلطی کرد ^.^

اینا ک خوبع..

ما یکی از ناظم هامون جبهه رفته بنده خدا یکم اعصاب مصاب نداره..(موج شیمیایی)
امروز دیوونه بود..سر همه داد میزد..حتی مدیر !!
ی دعوا خَفنی بــود..