امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معجزه...

#2
روز فوت پدر بزرگم فقط ۵ سالم بود .. با بچه ها قایم باشک بازی می کردیم .. یه شکلات دهنم بود ..
وقتی قایم شدم شکلات پرید تو گلوم ..
خفه شدم ..
دو ساعت و نیم نبض نداشتم ..
خواهرم می گرده و پیدام می کنه و همه رو خبر می کنه ...
من دو ساعت و نیم نبض نداشتم اصن .
ولی با معجزه بهوش میام .
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
معجزه...
 سپاس شده توسط A lover ، ÆMÆշЇÑζ ، Mr. Potato Head


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
معجزه... - A lover - 13-06-2017، 19:14
RE: معجزه... - teresa ☆ - 13-06-2017، 21:09
RE: معجزه... - ÆMÆշЇÑζ - 13-06-2017، 22:02
RE: معجزه... - A lover - 13-06-2017، 22:03
RE: معجزه... - ÆMÆշЇÑζ - 13-06-2017، 22:55
RE: معجزه... - A lover - 13-06-2017، 22:59
RE: معجزه... - Interstellar - 13-06-2017، 23:27


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان