من و الی زندان بودیم :v
من و الی و داش اسی :v
الی شیر زنی بیش نبود و این اسی ما ی دل باخته،یکی اومده بود ب اسی دولول حرف زده بود و این الهه ما جیگر پسره رو کنده بود و بش پیاز زده بود و من رفتم سیخ اوردم کباب زد داد به موش صحراییش .. بعد،یوخته تو زندون موندیم این الی ما،دلش پرزد و رفت پیش این اسی دولول ما ، و خلاصه ننه هاشون قرار بود باهم گَپ بزنن ک نَشُد و هروقت حرفی از اسی دو لو میاد اشک تو چشای الی ما جمع میشع ... D:
@ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ
من و الی و داش اسی :v
الی شیر زنی بیش نبود و این اسی ما ی دل باخته،یکی اومده بود ب اسی دولول حرف زده بود و این الهه ما جیگر پسره رو کنده بود و بش پیاز زده بود و من رفتم سیخ اوردم کباب زد داد به موش صحراییش .. بعد،یوخته تو زندون موندیم این الی ما،دلش پرزد و رفت پیش این اسی دولول ما ، و خلاصه ننه هاشون قرار بود باهم گَپ بزنن ک نَشُد و هروقت حرفی از اسی دو لو میاد اشک تو چشای الی ما جمع میشع ... D:
@ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ