گفتگوی آزاد نسخه 315

[ÆMÆշЇÑζ]

حسنم دوس ندارم خزه :|
واو ._.
خب ازت کمک میگیرم :>
+
اره بعد از اینکه برا تو درس کردم دیدم حال ندارم چیزی درس کنم به کسی بدم :|
بدبختیه :/
خب به نیت تو درس کرده بودم  گفتم شاید یه روز بخوای بگیریش .--.

حسن به اون خوبی .__.
باشه ..
پاور میخوای کار کنی یا زیبایی :|
+
اوف بعد از من طلسم شده :^
من بیام اونجا باید منو ببری رستوران گردان برج میلاد , مهمون حبیب خداس :>

ببین نمیخوام مث مردا عضله درارم :|
میخوام زورم زیاد شه :|
بدون اون پودرای مسخره ://
+
اره نحس بودی استعداد هنریمو کور کردی :V
میتونم وسط چرخ و فلک برات سفره بندازم چیپس و ماست موسیر بخوری :>

من خشک کار میکنم :|
عضله هم به اون صورت ندارم..فقط بازوم و این حرفا سفته ..
اصلا عکس میدم بهت :/
+
نه جادویی و خاص بودم :^
:/  نه دیگ ..
یه  جا لاکچری منو باس ببری .__.

خب اونجوری خوبه ._.
اره بفرست .______.
+
جادوت اشتهامو کور کرده :|
برات یه شونه تخم مرغ میگیرم ._.
( دیگه از اونجایی ک قدمت نحسه چون قصداومدن کردی همه چی گرون شده :| )
:V

اره اینطوری عالیه..
+
هاهاها ... آی ام امیزینگ :^
نه دیدن من دارم میام همه قیمت ها رو لاکچری کردن بخوره به ما :|
خب حالا رستوران گردان شد یا اون بستنی فروشی ک امیر گف یا شهر بازی   D: