01-06-2018، 6:08
(آخرین ویرایش در این ارسال: 01-06-2018، 6:09، توسط ▪ Victor ▪.)
چهار پنجِ صبح بود
گفت بخواب
گفتم کابوسام نمیذارن باید چشام خسته شن(:
گفت ببین کابوسات ماله من چشاتو ببندُ فقط به خواب فکر کنن...
گفتم چشم ...
گذشت.... شبا با شب بخیراش میخوابیدم.
یه چن وقتیه باز کابوسام برگشتن(:
یه چن وقتیه شب بخیری نیس(:
یه چن وقتیه کابوسات ماله من چشاتو ببند و به خواب فکر کنی نیست (:
میدونی اینکه کابوسِ آدما رو ازشون بگیری
خیلی قشنگه...
ولی اگه هزار تا کابوس با جای خالیت جاش نیاری قشنگتره...(:
گفت بخواب
گفتم کابوسام نمیذارن باید چشام خسته شن(:
گفت ببین کابوسات ماله من چشاتو ببندُ فقط به خواب فکر کنن...
گفتم چشم ...
گذشت.... شبا با شب بخیراش میخوابیدم.
یه چن وقتیه باز کابوسام برگشتن(:
یه چن وقتیه شب بخیری نیس(:
یه چن وقتیه کابوسات ماله من چشاتو ببند و به خواب فکر کنی نیست (:
میدونی اینکه کابوسِ آدما رو ازشون بگیری
خیلی قشنگه...
ولی اگه هزار تا کابوس با جای خالیت جاش نیاری قشنگتره...(: