30-10-2018، 22:08
امروز یک بحث درباره شاعرها و ادبیات شکل گرفته بود. بعدش مطلبی به ذهنم رسید که تا الان با اینکه خیلی واضح بود به ذهنم نرسیده بود.
حافظ در تمام دیوانش تقریبا اکثر قریب به اتفاق شادی ها و اضطراب هایش را بابت عوض شدن حاکمان و خواجه های شهر شیراز از خودش بروز می دهد. یعنی شاید اگر حافظ را به طور تاریخی بررسی نکرده باشید و به ابیات تخلص اشعارش توجه نکرده باشید متوجه نشوید، اما حافظ در اکثر غرلیاتش خودش دارد با حاکمان عشق بازی میکند!
می دانید منظورم چیست؟ یعنی وضعیت استبداد و خفقان در شیراز به حدی بوده یا برای حافظ این وضعیت به حدی بغرنج بوده که تمام انرژی حافظ و تمام هیجانات بزرگش و غم ها و اضطراب های عظیمش بابت عوض شدن شاه ها و مثلا شادی رفتن یک حاکم متعصب و آمدن یک حاکم روادار و معتدل، یا غم رفتن یک حاکم آزاداندیش و آمدن یک حاکم متعصب بوده. اگر جایی قربان صدقه معشوقی رفته در نهایت بررسی که بکنیم اکثرا یک خواجه آزاداندیش بوده که حافظ را بخاطر مرامش به وجد آورده یا حافظ را نواخته و در کنف حمایت خود گرفته. یا اگر خیلی سوزناک سروده باز بخاطر بی اعتنایی یک حاکم دوست یا ظلم یک حاکم دشمن و تندخو بوده.
این تاثیر آنقدر زیاد است که عده ای کلا در شرح غزلیات حافظ روش "حاکم شناسی" را در پیش گرفته اند! یعنی هر غزلی را با توجه به تاریخ و قراین آن متناسب با روابط حافظ با حکام عصر خود تفسیر می کنند و شرح می دهند.
و آدم وقتی می بیند بزرگترین استعداد تاریخ ادبیاتش یک همچین وضعیت مضحکی داشته یک لبخند تلخ روی لبش می نشیند. خنده دار است و در عین حال غمناک. غمی به بلندای یک تاریخ...
حافظ در تمام دیوانش تقریبا اکثر قریب به اتفاق شادی ها و اضطراب هایش را بابت عوض شدن حاکمان و خواجه های شهر شیراز از خودش بروز می دهد. یعنی شاید اگر حافظ را به طور تاریخی بررسی نکرده باشید و به ابیات تخلص اشعارش توجه نکرده باشید متوجه نشوید، اما حافظ در اکثر غرلیاتش خودش دارد با حاکمان عشق بازی میکند!
می دانید منظورم چیست؟ یعنی وضعیت استبداد و خفقان در شیراز به حدی بوده یا برای حافظ این وضعیت به حدی بغرنج بوده که تمام انرژی حافظ و تمام هیجانات بزرگش و غم ها و اضطراب های عظیمش بابت عوض شدن شاه ها و مثلا شادی رفتن یک حاکم متعصب و آمدن یک حاکم روادار و معتدل، یا غم رفتن یک حاکم آزاداندیش و آمدن یک حاکم متعصب بوده. اگر جایی قربان صدقه معشوقی رفته در نهایت بررسی که بکنیم اکثرا یک خواجه آزاداندیش بوده که حافظ را بخاطر مرامش به وجد آورده یا حافظ را نواخته و در کنف حمایت خود گرفته. یا اگر خیلی سوزناک سروده باز بخاطر بی اعتنایی یک حاکم دوست یا ظلم یک حاکم دشمن و تندخو بوده.
این تاثیر آنقدر زیاد است که عده ای کلا در شرح غزلیات حافظ روش "حاکم شناسی" را در پیش گرفته اند! یعنی هر غزلی را با توجه به تاریخ و قراین آن متناسب با روابط حافظ با حکام عصر خود تفسیر می کنند و شرح می دهند.
و آدم وقتی می بیند بزرگترین استعداد تاریخ ادبیاتش یک همچین وضعیت مضحکی داشته یک لبخند تلخ روی لبش می نشیند. خنده دار است و در عین حال غمناک. غمی به بلندای یک تاریخ...