(01-11-2018، 12:43)arefehjoon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من اصن فک کردم دختری !!! بیشتر دختران ک عاشقه گومزن یا جاستین و... خودمم از 12تا14 سالگی دوسشون داشتم ولی الان اصصلاااا
در واقع بُعد خلاقه هر آدمی "مونث" هست. یعنی مونث بودن در طبیعت نماد زایایی و خلاقیته. تمدن هایی که معمولا بزرگ بودن و شکوفایی های بزرگتری در اون ها دیده می شده الهه ها رو به عنوان خدا و یا منبع الهام انتخاب می کردن و این یک انتخاب کاملا ناخودآگاهانه بوده. بابلی ایشتار رو داشتن. مصری ایزیس و و الهه آسمان و زمین. ایرانی ها آناهیتا.
به عبارتی اون ها تانیث و زنانگی رو نه به عنوان یک مفهوم شخصی و بیرونی و محدود که به عنوان یک مفهوم بی نهایت و جاودانه و جهان شمول نگاه می کردند. آدم اگر سلنا رو به عنوان یک شخص معین و یک مفهوم شخصی در نظر بگیره شاید اصلا جذابیتی برای نوشتن و فکر کردن روش پیدا نکنه. اما اگه اون رو به عنوان نمادی از یک نیروی بی کرانه و جاودانه در هستی در نظر بگیره هر روز می تونه یک چیز تازه درباره پیدا کنه و تصورات تازه ای توی ذهنش شکل بده.
این دکلمه زیبا از اشعار مولانا با صدای مدونا را خیلی دوست دارم...شعرش عالیه...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://s6.picofile.com/file/8176210192/Madonna_Bittersweet_Poems_Of_Rumi_Unreleased_iPlayer_fm_.mp3.html
In my hallucination
I saw my beloved's flower garden
In my vertigo, in my dizziness
In my drunken haze
Whirling and dancing like a spinning wheel
I saw myself as the source of existence
I was there in the beginning
And I was the spirit of love
Now I am sober
There is only the hangover
And the memory of love
And only the sorrow
I yearn for happiness
I ask for help
I want mercy
And my love says:
Look at me and hear me
Because I am here
Just for that
I am your moon and your moonlight too
I am your flower garden and your water too
I have come all this way, eager for you
Without shoes or shawl
I want you to laugh
To kill all your worries
To love you
To nourish you
Oh sweet bitterness
I will soothe you and heal you
I will bring you roses
I, too, have been covered with thorns
written by Rumi, edited by Deepak Chopra
در خیال خود
گلستان دلدار خویش را دیدم
افتان و خیزان در تشویش خویش
در بیخودی و مستی خویش
می چرخم و می رقصم چونان که دوک خیاطان....
خویش را چونان منبع فیضی دیدم....
در آنجا، در اغاز این من بودم
و خود جوهره ی عشق بودم...
و اکنون اما هشیارم
و تنها خماری ای باقی مانده و...
خاطره ای از عشق و ....
تنها اندوهی..
آرزومند شادی و...
خواهان دستگیری و ...
طالب بخشایش ام...
و دلدار ِ من گوید:
بنگر به من و مرا بشنو....
چرا که من اینجایم....
تنها به این خاطر...
هم ماه و مهتاب توام...
هم آب و بستان توام....
همه این راه را در اشتقاق تو...
بی کفش و شال امدم...
می خواهم از تو خنده را
نابودی اندوه را...
عاشق شدنت
پروردنت....
ای تلخی ِ شیرین من
تسکین و آرامت دهم،
می دهمت گل های سرخ ...
پوشیده از خارم خودم...